راهی نیست جز اینکه بشنوی
خورده ای از یار نیست
تا که از یارینه پس رویم دیرینه
کاشی ات را صاف کن
کار و خشت آباد کن
مشتی از جنس سنگ
حسی از حس فهم
درک و فهم صادر کن
لیوانی پر کن
از عرق سختی ها
از گل علف باش و
از عقل عالم باش و
از صبوری کیف کن
همچون برگی خشک باش
تا یه طوفان خوردی
نشو باز نومیدوار
کم گله کن زود باش
اندک اندیشه کن
عاقبت راضی باش
خشتی ساز و خوش باش
خورده ای از یار نیست
تا که از یارینه پس رویم دیرینه
کاشی ات را صاف کن
کار و خشت آباد کن
مشتی از جنس سنگ
حسی از حس فهم
درک و فهم صادر کن
لیوانی پر کن
از عرق سختی ها
از گل علف باش و
از عقل عالم باش و
از صبوری کیف کن
همچون برگی خشک باش
تا یه طوفان خوردی
نشو باز نومیدوار
کم گله کن زود باش
اندک اندیشه کن
عاقبت راضی باش
خشتی ساز و خوش باش