رحعت


رحعت

داستانی می گویمت وز حورُ پری وز آدمی داستان نقل ست از خَلقُ و رِجعِ آدمی ! آدمی بر عرش با خلقتش شوکت گرفت با جاهُ و منزلت وز حورُ پری سبقت گرفت ! شاعر:فرحناز ویلاتاج

داستانی می گویمت وز حورُ پری وز آدمی داستان نقل ست از خَلقُ و رِجعِ آدمی !

آدمی بر عرش با خلقتش شوکت گرفت
با جاهُ و منزلت وز حورُ پری سبقت گرفت !
بالید بر خویش !
با بالیدنش بر عر ش هیبت گرفت گفت : به (به فتح ب)
خالقم وز خلقتم بر خود احسنت گرفت !

وانگهی
حورُ پری وز هیبت وین خلق خدا وحشت گرفت
دشمنی در عرش وین عُجبِ آ دمی شدت
گرفت

بردند شکایت پرسشی عرشیان وز آدمی سوی خدا !
بار الهی !
آدمت با هیبتش بر عرش برین عزت گرفت ؟
وین جه شوری ست
کز آن حور ُ پریَ ت را ، حسرت گرفت !
عشق حق رها کرد !
حوا در بر گرفت !
هیبتِ عرش را خالق بس ست !
وین چه شرّی ست تا ابد عالم را بس ست
و ز تعبّد !
دست کشیدُ تمنّا بر گرفت
زین چنین و زآنچنان منع شد !
فرمان شکست
عصیان سر گرفت !

همچنان
خالق وز خلقتش خشنود بود !
خلقتی بود
خلقش تا ابد او را معبود بود

کشمکش وز حورُ پری با آدمی بالا گرفت ! شِکوِه ی دیگر به معبود بردند
وه
آدم جای حورُ پری ت ماوا گرفت ؟
عابد ی وز ما بیامو خت !
وسوس خناس وز او در ما جا گرفت ؟

وآنگه کز آن
وسوس خناس ! پیش برد
آدمی وز عرش بر زمین سر سپرد !

ذات اقدس خالق کبریا !
همجنان بود عاشق مطلق بی چون چرا !

آدمی با ندامت بر زمین جا گرفت
گر چه با معشوقه بود
عشق حق برجان گرفت !
گفت :
با ر الهی !
رسم من عابدی ؛ عابد وز درگهت بیرون کنی!
رسم تو عاشقی ؛ معشوق وز عرش خود بیرون کنی !

ذات اقدس خالق کبریا !
گفت با ادمی اشرف الخلق برّیا
بگذار عرشیان
سجدِ تو را از ورا رویت کنند تا به رغبت تو را در خلوتم باور کنند !
بگذار عرشیان
عشق مرا در ورا باور کنند تا دگر رِجعِ تو را برعرش رویت کنند !
fa_vila

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


نامه به دوست صمیمی ؛ 7 نمونه متن نامه به دوست ،جدید و محبت آمیز