دوئل عاشقانه


دوئل عاشقانه

آمدی تا با نگاهت با من اکنون دوئل کنی یا که عشقی تازه را در من به فریاد آوری به گمانم اشتباهی آمدی ای بی وفا من همانم سردی و گرمی چِشیداز روزگار تازیانه خورده این دل از غریب و آشنا کور گشتهشاعر:محمود مظفری

آمدی تا با نگاهت با من اکنون دوئل کنی
یا که عشقی تازه را در من به فریاد آوری
به گمانم اشتباهی آمدی ای بی وفا
من همانم سردی و گرمی چِشیداز روزگار
تازیانه خورده این دل از غریب و آشنا
کور گشته این دلم از برق چشم حوریان
نه دگر چشم و نگاهی مانده تا جنگی کند
نه دلی مانده که با تو عشق بازی ها کند
پس برو این دام را بر دیگران گسترده کن
تا نباشیم عامل دل بی قراری های تو

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


انداختن جسد در بشکه اسید برای مخفی ماندن جنایت + جرئیات و اعتراف قاتل