مذهب ...
پنجره اى است شفاف رو به خدا
که عنکبوت هاى متبرک
از تبار ثور
تار مى تنند بر چارچوبش
و به دام مى اندازند
زواران را
به بهانه ى نور
آى درماندگان !
که با سر
در سجده ى عنکبوت ها گرفتارید
این پنجره تیره و تار است از فوج فوجتان
روزنى دیگر نمى یابید بسوى روشنایى ها
خدا پنهان شده در پشت این تار ها
من او را افسرده مى بینم!
بیایید سر از این سجده بردارید
نمازى با زبان بى زبانان گزارید
آهاى با با شما هستم
و هم با خود!
عنکبوت ها تبانى بسته اند
با خرمگس ها
ضریحى بسته اند دورش ....!
سپاس از اینکه مرا مى خوانى!
بینش پارسا
شهریور ١٣٩٩