بی تو با ناله ی جانسوز، در دل شب ها چه کنم
غم تو کرده مرا غرق چو دریا چه کنم
تک به تک خشک شدن شاخه و برگم بی تو
تو چه بودی؟ اب ! با سراب ها چه کنم
اتشی! یا چه هستی که زدی شعله به جان
وزش باد!! این همه خاکستر یک جا چه کنم
نشد یک دم فراموشم رهایی از تو و یادت
بی تو در خاطر خود با غم فردا چه کنم
میرسد شبهای تارم، وای بر احوال من
من وشب گریه کنان ناله زنان با دل رسوا چه کنم
شده هر روز و شبم غرق به ماتم، سالک
غم وحشی شده در سینه ی خود را به مداوا چه کنم
غم تو کرده مرا غرق چو دریا چه کنم
تک به تک خشک شدن شاخه و برگم بی تو
تو چه بودی؟ اب ! با سراب ها چه کنم
اتشی! یا چه هستی که زدی شعله به جان
وزش باد!! این همه خاکستر یک جا چه کنم
نشد یک دم فراموشم رهایی از تو و یادت
بی تو در خاطر خود با غم فردا چه کنم
میرسد شبهای تارم، وای بر احوال من
من وشب گریه کنان ناله زنان با دل رسوا چه کنم
شده هر روز و شبم غرق به ماتم، سالک
غم وحشی شده در سینه ی خود را به مداوا چه کنم