باز


باز

باز ، باز ، باز کرده بال خود را ؛ به دنبال پرواز ، در آسمان صحرا؛ بوته خار دور پاش ، به رنگ دستبند ؛ رفت و رفت و رسید ، به دسته های کرکس ؛ در زباله ها ضیافتی دید ، پشت زندگی حقارتی دید ، زیر پایشاعر:محمدجواد بهروز

باز ، باز ، باز کرده بال خود را ؛
به دنبال پرواز ،
در آسمان صحرا؛
بوته خار دور پاش ،
به رنگ دستبند ؛
رفت و رفت و رسید ،
به دسته های کرکس ؛
در زباله ها ضیافتی دید ،
پشت زندگی حقارتی دید ،
زیر پای خود وقاحتی دید ،
یک جماعت کثافتی دید ؛
باز، باز، بال زد و پرید از ترس ,
به دنبال سراب ، حیران در یأس؛
پشت کوه میم ، مرداب دیو آبی ،
جسد مرغ های عشق ، انباشته توی گاری؛
اماده ارسال ، به شهر لاشخور ها،
سفارش فردا هم ، لاک لاکپشت ها؛
باز ، گذر کرد از مرداب ها و دیو،
از رویا های سرخ و خیس ،
آرزو های تلخ و ریز ،
بدنبال جواب سوال هایی که نیست ؛
باز، باز ، بال زد و غمگین تر از شعرم ،
قطره اشکی نشاند، گوشه چشمم؛
آه ای رویاهای خیس من ، مرداب ها و دیو من،
لاک پشت های بی لاک و ای لاشخور های بیمار ،
پشت گوشتان زخمیست ، رهایتان کنم نیست میشویم ،
رهایتان نکنم نیست میشوم ،
رهایم کنید.


» منتظر انتقادات هستم.

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


فال حافظ روزانه پنجشنبه 6 اردیبهشت 1403 با معنی و تفسیر دقیق