روز فراق
دلم ز طره ی زلف تودرفغان آمد
ببین که قامتم ازدوری ات کمان آمد
هزارناله کشیدم ولی نفهمیدی
نگاه من ز حجاب رخت نهان آمد
بیاوخانه ی دل راشبی چراغان کن
ازآسمان دلم شوق بی امان آمد
تورفتی ودل من ازفراق توخون شد
زدیده اشک به رخساره ام روان آمد
خداکندکه بیایی وچهره ات بینم
چو روی ماا شبانه که در جهان آمد
نگفتمت که دلت رابه کس نده "بدری"
که دل سپردی وازآن دلی به جان آمد
دلم ز طره ی زلف تودرفغان آمد
ببین که قامتم ازدوری ات کمان آمد
هزارناله کشیدم ولی نفهمیدی
نگاه من ز حجاب رخت نهان آمد
بیاوخانه ی دل راشبی چراغان کن
ازآسمان دلم شوق بی امان آمد
تورفتی ودل من ازفراق توخون شد
زدیده اشک به رخساره ام روان آمد
خداکندکه بیایی وچهره ات بینم
چو روی ماا شبانه که در جهان آمد
نگفتمت که دلت رابه کس نده "بدری"
که دل سپردی وازآن دلی به جان آمد