هـمــهی هـمـّــت مـن جلــب رضای تو بُوَد
جـــان نـاقـابلــــم هـردم بـه فـدای تو بُوَد
ســـر بـه دیـگـر نســپارد دل شیدایی مـن
کـه ز پا تا بـه ســرش فکر و هوای تو بود
مــدح لیـــلاسـت اگــر ورد زبـان مجـنون
رســم مـن نیــز شـب و روز ثنــای تو بود
گـرچـه پیمـــان بشـکسـتند عمــوم یـاران
دل من خوش به یکی عهدو وفای تو بود
گر خــدا لطـف کند یا نکند حرفی نیست
سخن مـن همـه از لطــف و صفای تو بود
چشـم و گوشی اگرم نیست ندارم گلهای
در ملـکــوت تنــم نقـــش و نـوای تو بود
بـه ســرم نیســت اندیشــهی نادیــدن تو
هـمــهی فکــر مــن از بهـــر لقــای تو بود
روی بـر قبـــله چـو آرم رخ تو مـی بیـنم
گوش من وقت اذان مست صدای تو بود
مـن از ایـن درد مــداوم که توانــم ببـُرید
ز چـه نالـم کـه بر او دسـت شفای تو بود
بختیــارا قلــم خـویش چه فرسوده کنی
سِـرّ ایـن معجــزه در ذکر و دعـای تو بود
بهار ۹۱
جـــان نـاقـابلــــم هـردم بـه فـدای تو بُوَد
ســـر بـه دیـگـر نســپارد دل شیدایی مـن
کـه ز پا تا بـه ســرش فکر و هوای تو بود
مــدح لیـــلاسـت اگــر ورد زبـان مجـنون
رســم مـن نیــز شـب و روز ثنــای تو بود
گـرچـه پیمـــان بشـکسـتند عمــوم یـاران
دل من خوش به یکی عهدو وفای تو بود
گر خــدا لطـف کند یا نکند حرفی نیست
سخن مـن همـه از لطــف و صفای تو بود
چشـم و گوشی اگرم نیست ندارم گلهای
در ملـکــوت تنــم نقـــش و نـوای تو بود
بـه ســرم نیســت اندیشــهی نادیــدن تو
هـمــهی فکــر مــن از بهـــر لقــای تو بود
روی بـر قبـــله چـو آرم رخ تو مـی بیـنم
گوش من وقت اذان مست صدای تو بود
مـن از ایـن درد مــداوم که توانــم ببـُرید
ز چـه نالـم کـه بر او دسـت شفای تو بود
بختیــارا قلــم خـویش چه فرسوده کنی
سِـرّ ایـن معجــزه در ذکر و دعـای تو بود
بهار ۹۱