آنقدر دیرآمدی تا عمرخود راباختم
با بدوخوب زمانه سازخود را ساختم
ساحل صبروقرارم بیقرارت بودُ بس
تاکه در دریای یادت قایقی انداختم
سوز نی آوای زیبای بنانُ هم سه تار
تاروپودم کرده برسامان دل پرداختم
درکمند خاطرت افسارجانم رام بود
تاندیدم مرکبت اسب خودم را تاختم
هرکه بودم یا چه هستم ، بعدازاین
خامی پوچ خیالت را به دورانداختم
با بدوخوب زمانه سازخود را ساختم
ساحل صبروقرارم بیقرارت بودُ بس
تاکه در دریای یادت قایقی انداختم
سوز نی آوای زیبای بنانُ هم سه تار
تاروپودم کرده برسامان دل پرداختم
درکمند خاطرت افسارجانم رام بود
تاندیدم مرکبت اسب خودم را تاختم
هرکه بودم یا چه هستم ، بعدازاین
خامی پوچ خیالت را به دورانداختم