عاقبت از مهر تو یک شب حکایت میکنم
بعد از این با هر غزل عرض ارادت میکنم
کافرم گویند و من با هر نگاه عاشقت
جای معبودم تو را هر شب عبادت می کنم
پای شعرم گر چه می لنگد ولی ای نازنین
وزن چشمان تو را دارم رعایت می کنم
حرف ها دارم به دل اما ندارم مونسی
شایدم با بی کسی دارم رفاقت می کنم
عاشقم من،بیقرارم،محض چشمان تو من
کنج این میخانه ها هر شب اقامت می کنم
شاعرم خواندی ولی ،باور نکردی نازنین
سحر چشمان تو را دارم روایت می کنم
عاقبت این شعر هم پایان گرفت اما بدان
عاشقی را با تو من تا بی نهایت می کنم
بعد از این با هر غزل عرض ارادت میکنم
کافرم گویند و من با هر نگاه عاشقت
جای معبودم تو را هر شب عبادت می کنم
پای شعرم گر چه می لنگد ولی ای نازنین
وزن چشمان تو را دارم رعایت می کنم
حرف ها دارم به دل اما ندارم مونسی
شایدم با بی کسی دارم رفاقت می کنم
عاشقم من،بیقرارم،محض چشمان تو من
کنج این میخانه ها هر شب اقامت می کنم
شاعرم خواندی ولی ،باور نکردی نازنین
سحر چشمان تو را دارم روایت می کنم
عاقبت این شعر هم پایان گرفت اما بدان
عاشقی را با تو من تا بی نهایت می کنم