دلگیر بودم از امت دوستت دارم
گفتم
ای وارث غم انگیز خواب،
رویاهایم را معامله کردم
حالا...
خدا هم آنجا بود
و سکوت کرده بود
از لرزش این همه نگاه می لرزید
می گفت برگرد به یک آیه
که می خوانند پی در پی
اُفَوِضُ اَمری الاالله ان الله بَصیر بالعباد
ومن به اندام ذکر نگاه کردم
و گفتم،
آخر گیسوی او_ موی او_ که خود هزاران باغچهء گل بود
آیه آیه عطر
که باد آمد و با صدای ناله ای در گوش آسمان می خواند،
هوووهوهو
بر شاخه های خشک، هم می کند نگاه
ای شاخهء بلند در جاده های دور
گفتم
ای وارث غم انگیز خواب،
رویاهایم را معامله کردم
حالا...
خدا هم آنجا بود
و سکوت کرده بود
از لرزش این همه نگاه می لرزید
می گفت برگرد به یک آیه
که می خوانند پی در پی
اُفَوِضُ اَمری الاالله ان الله بَصیر بالعباد
ومن به اندام ذکر نگاه کردم
و گفتم،
آخر گیسوی او_ موی او_ که خود هزاران باغچهء گل بود
آیه آیه عطر
که باد آمد و با صدای ناله ای در گوش آسمان می خواند،
هوووهوهو
بر شاخه های خشک، هم می کند نگاه
ای شاخهء بلند در جاده های دور