واژه ها سرد و بی روح
زرد و خشکیده بهار
زمین لب بسته و بی بار
درخت خشکیده انار
دمی دمساز یک غنچه
نفس تنگ آمده
غبار آلود
هر آنچه که پیداست
چه ناپیدا نگاهم در این آشوب
شکوفه ها
فصل بی برگیست
شکوفه ها
فصل بی برگیست
زمان ایستاده
به پژواک نگاهی غم زده
به دستانی وصله ی پینه
هم آواز کرکسان شوم ناهموار
زمین ..یک مشت خاک ناهموار
شکوفه ها
فصل بی برگیست
شکوفه ها
فصل بی برگیست
طغیان کرده رودی ز بی آبی
خزان در بر گرفته
درختان را، هم آوازان مهتابی
صدای پاسبان بد اختر
پیچیده در دره
چه غمگینم
چه آه_ینم
شکوفه ها
فصل بی برگیست
شکوفه ها فصل بی برگیست
اردیبهشت ماه 1399
زرد و خشکیده بهار
زمین لب بسته و بی بار
درخت خشکیده انار
دمی دمساز یک غنچه
نفس تنگ آمده
غبار آلود
هر آنچه که پیداست
چه ناپیدا نگاهم در این آشوب
شکوفه ها
فصل بی برگیست
شکوفه ها
فصل بی برگیست
زمان ایستاده
به پژواک نگاهی غم زده
به دستانی وصله ی پینه
هم آواز کرکسان شوم ناهموار
زمین ..یک مشت خاک ناهموار
شکوفه ها
فصل بی برگیست
شکوفه ها
فصل بی برگیست
طغیان کرده رودی ز بی آبی
خزان در بر گرفته
درختان را، هم آوازان مهتابی
صدای پاسبان بد اختر
پیچیده در دره
چه غمگینم
چه آه_ینم
شکوفه ها
فصل بی برگیست
شکوفه ها فصل بی برگیست
اردیبهشت ماه 1399