روزهای سرد و سرد
لحظه های پر ز تب
در دل تاریک شب
در حصار بی کسی
آتش سیگار و دود و زخم و درد
بر تنم شلاق های باد سرد
یک خیال گنگ و یک آهِ بلند
بر دلم آوار شد
چشمهایم دوخته بر بام خیال
بر نگاه اختران دوره گرد...
بغض ، یک لحظه امانم را برید
درد ِاین دوری ز چشمانم چکید
بی صدا در گوشه ایوان شب
گونه های خیس و تب دارم دمی
هُرم دستان تو را یک دم چشید
از تو می پرسم ... تو ای باد شمال
مجنون من ... آه لیلی اش شنید؟
آزاده نوری(بیدل شیدا)
لحظه های پر ز تب
در دل تاریک شب
در حصار بی کسی
آتش سیگار و دود و زخم و درد
بر تنم شلاق های باد سرد
یک خیال گنگ و یک آهِ بلند
بر دلم آوار شد
چشمهایم دوخته بر بام خیال
بر نگاه اختران دوره گرد...
بغض ، یک لحظه امانم را برید
درد ِاین دوری ز چشمانم چکید
بی صدا در گوشه ایوان شب
گونه های خیس و تب دارم دمی
هُرم دستان تو را یک دم چشید
از تو می پرسم ... تو ای باد شمال
مجنون من ... آه لیلی اش شنید؟
آزاده نوری(بیدل شیدا)