جنگ باد و روسری


جنگ باد و روسری

صبح چون هلهله برپا شده از دلبری ات باد هم طالب جنگ آمده با روسری ات بازتابی که رقم میخورد امروز ، مرا میکشاند طرف معرکه ی نوبری ات آبشاری به کمر ریخته موی خفنت بسکه جاری ست دُرافشانی ِشاعر:علی سعیدی بینوا

صبح چون هلهله برپا شده از دلبری ات
باد هم طالب جنگ آمده با روسری ات

بازتابی که رقم میخورد امروز ، مرا
میکشاند طرف معرکه ی نوبری ات

آبشاری به کمر ریخته موی خفنت
بسکه جاری ست دُرافشانی ِ سرتاسری ات

باد با میل هم آغوشی ِ گیسوی تو شد
عاشق صبح ِ پر از شوخی و افسونگری ات

بعد از این حادثه شاعر شده ام میگویی!
باز هم معجزه کن با غزل آخری ات

جلگه ی پیرُهنت سبزتر از خوزستان
و چه زیباست همین جاذبه ی بندری ات

آفتابی ست خلیج ِ تن ِ مواج ِ تو باز
گُر گرفته است تن از چالش پیغمبری ات

بر لب پنجره تان قاصدکی منتظر است
بوسه دادم بزند بر لب سرخ پری ات


علی سعیدی بینوا

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


دور خیز احزاب برای مرحله دوم انتخابات مجلس