ظهر اولین شنبه پس از رد اعتبارنامه آقای تاجگردون است. کانال تلگرامی بی بی سی فارسی را که چک می کنم، یک چیز عجیب به نظر می رسد. انگار "تاجگردون" سوژه خبری جذابی برای بی بی سی فارسی نیست! کلیدواژه تاجگردون را درون کانال جستجو می کنم: 18 نتیجه که فقط 13 تای آن مرتبط با مسئله اعتبارنامه وی است. یعنی 11 خبر چندخطی ساده و دو قطعه کلیپ گزارش خبری و دیگر هیچ!

حالا کلیدواژه "طبری" را جستجو میکنم. به نظرم برای مقایسه با موضوع تاجگردون، بهترین گزینه باشد. جستجوی این کلیدواژه 61 نتیجه را به دنبال دارد که بیش از نیمی از آن ها، شامل مقالات تحلیلی و گفتگوهای خبری و دیگر انواع تحلیل ها و تفسیرها حول دادگاه طبری است. جملگی مملو از سوگیری و غرض ورزی، با القای مواردی چون نمایشی توصیف کردن دادگاه، برملا کردن پشت پرده های ادعایی در مورد آن، تقلیل برگزاری دادگاه به جنگ قدرت، بزرگنمایی فساد در قوه قضاییه و ...

جستجو در صفحه اینترنتی بی بی سی فارسی نیز، همین تبعیض فاحش بین این دو سوژه را نشان می دهد. مروری بر دیگر رسانه های فارسی زبان خارج از کشور از جمله رادیو فردا، صدای آمریکا، یورونیوز، دویچه وله و العربیه نیز کم و بیش این مسئله را تأیید می کند که برای آن ها سوژه تاجگردون متفاوت از طبری است. در نتیجه اکنون این سوال در ذهنم پر رنگتر می شود: چرا برای رسانه های فارسی زبان، تاجگردون با طبری تفاوت دارد!؟

طبری سوژه جنجالی تر و بحث برانگیزتری در داخل ایران نبوده است . چه اینکه بحث های در مورد طبری محدود به برگزاری دادگاه وی و حواشی آن بوده است ولی اعتبارنامه تاجگردون به موضوع چالشی بین موافقان و مخالفان تأیید آن تبدیل شده و در یکماه گذشته، روزی نبوده است که نمایندگان مجلس در خصوص آن سخنی نگویند.

اگر بگویید طبری مسئولیت های مهم تری را اشغال کرده بوده و اثرگذاری بیشتری بر امور کشور داشته است، این هم به نظر عکس آن صادق است. چه اینکه اگر اتهامات طبری، تنها چالشی برای تحقق عدالت بوده، اتهامات تاجگردون علاوه بر آن، مستقیما با اقتصاد و معیشت مردم سر و کار داشته است. وی علاوه بر 4 سالی که در دولت خاتمی، معاونت های مختلف سازمان برنامه و بودجه کشور را برعهده داشته، دو دوره نماینده مجلس بوده و چند سال بر کمیسیون های راهبردی برنامه و بودجه و تلفیق مجلس ریاست کرده است. به این ترتیب، وی مدتها بر سرنوشت یکی از ارکان مهم اقتصادی کشور یعنی بودجه، اثرگذاری فراوانی داشته است. علاوه بر آن، شبکه ای که ادعا می شود در سازمان ها و ادارات و شرکت های خصوصی مختلف با وی مرتبط است، بسیار بزرگتر و تأثیرگذارتر از رفقای دست و دلبازطبری به نظر می رسد!

سرآخر اگر بگویید سوژه طبری، ظرفیت بیشتری برای تخریب جمهوری اسلامی داشته است. این هم کاملا برعکس به نظر می رسد. اگر طبری تنها می تواند مستمسکی برای حمله به قوه قضاییه باشد، سوژه تاجگردون هم می تواند قوای مجریه و مقننه را به دلیل اشتغال طولانی مدت وی در آن ها و هم نهادهای نظارتی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی را به دلیل تایید وی، مورد هجمه قرار دهد. پس چه شده است که بی بی سی فارسی و بسیاری دیگر از رسانه های ضدانقلاب ترجیح داده اند برخلاف غوغایشان در خصوص طبری، در مورد تاجگردون سکوت اختیار کنند!؟

ممکن است عده ای هم بگویند سکوت بی بی سی و امثالهم به دلیل عدم انعکاس دستاورد مبارزه با فساد در قوه مقننه است. این ادعا نیز باطل به نظر می رسد. مگر این رسانه ها، مواردی چون دادگاه طبری را به عنوان دستاورد نظام تلقی کرده و در برابر آن سکوت کرده اند!؟ ضمناً چطور است که صدای این رسانه ها، موقع تاییدهای پی در پی و سؤال برانگیز تاجگردون در شورای نگهبان، شعبه 12 و کمیسیون تحقیق در نیامد!؟ درحالیکه هر یک از این تأییدها می توانست بهترین دستاویز برای رسانه های فارسی زبان خارج از کشور باشد تا به نهادهای امنیتی، شورای نگهبان و نمایندگان مجلس به دلیل تایید فردی که اتهامات فساد گوناگون در مورد وی مطرح است، حمله کنند اما براستی چرا اینقدر متانت به خرج دادند!؟ چرا وقتی حتی بخشی از اصولگرایان به نهادهای نظارتی یاد شده می تاختند، این رسانه ها ترجیح دادند از این فضای آماده و مهیا برای موج سواری استفاده نکنند!؟

به نظر می رسد در اینجا باید به تفاوت های ماهوی موضوع تاجگردون با طبری رجوع کنیم. طبری به نظر یک مهره سوخته است. اتهاماتش محرز به نظر می رسد و اکنون بین دادگاه و زندان در حال تردد است. در داخل جمهوری اسلامی، بر سر اتهامات وی اجماع و اتفاق وجود دارد و کسی نیست که از بی گناهی اش سخن بگوید. بنابراین امیدی نیست که طبری بتواند به نقش مخربش در رکن قضایی جمهوری اسلامی ادامه دهد.

برخلاف وی، در خصوص تاجگردون نه تنها اجماعی وجود ندارد، بلکه تا پیش از رد اعتبارنامه اش، امکان حضور وی در مجلس و تداوم اثرگذاری اش فراهم بود. رد لب مرزی اعتبارنامه وی، آن هم تنها با 26 رای اختلاف، نمایانگر میزان چالش و ابهامی است که در خصوص این نماینده پیشین گچساران وجود دارد. در صورت صحت ادعاها در مورد وی، حتی اکنون هم نمی توان منکر قدرت و نفوذ وی در قوای مقننه و مجریه جمهوری اسلامی شد. بنابراین به نظر می رسد، رسانه های بیگانه به خوبی تفاوت مهره های سوخته با مهره هایی که هنوز می توانند به نقش پشت پرده و مخرب خود در جمهوری اسلامی ادامه دهند را درک می کنند و تا حد ممکن سعی می کنند آن ها را نسوزانند. واژه "مهره" در اینجا به معنی متهم کردن این افراد به نفوذی بودن نیست. نفوذی یا قدرت طلب فرقی نمی کند، این ها مهره هایی هستند که خواسته یا ناخواسته در زمین دشمن بازی می کنند و بدین سان در بلند مدت پایه های اقتدار و مشروعیت جمهوری اسلامی را به نفع دشمنانش سست می نمایند. در خصوص امثال تاجگردون نیز به نظر می رسد رسانه های بیگانه با همین منطق هزینه-فایده، هزینه از دست دادن چنین مهره هایی را بیشتر از فایده بهره بردن از پروپاگاندای رسانه ای حول اتهامات آن ها ارزیابی کرده و به همین جهت سروصدای کمتری پیرامون آن ها به راه می اندازند.

از رسانه های بیگانه که بگذریم، بررسی رسانه های داخل کشور نیز، ناگفته های فراوانی با خود دارد. از بخش قابل توجهی از اصلاح طلبانی که سعی کردند از یار دیرین خود حمایت کنند تا بخشی از اصولگرایانی که به بهانه تکریم نهادهای نظارتی، چشم بر اتهامات تاجگردون بستند. داستان تاجگردون نشان داد که دوقطبی سنتی اصولگرا-اصلاح طلب در سپهر سیاسی جمهوری اسلامی جای خود را به دوگانه دیگری که می توان آن را محافظه کار-عدالت طلب نامید واگذار می کند. "محافظه کار" به معنای مجموعه اصلاح طلب ها و اصولگرایانی که در جای خود راحت هستند و تمایلی برای تغییر و تحول وضع موجود از خود نشان نمی دهند و "عدالت طلب" به معنای مجموعه نیروهای تحول خواهی که از تداوم روند کنونی احساس خطر کرده و برای حفظ جمهوری اسلامی پالایش مفسدان و رانت جویان و باندبازان را از درون ساختارهای حکومت بسیار ضروری برمی شمارند. این پالایش البته بخشی از برنامه بلند مدت "شفافیت و مبارزه با فساد" است که نیروهای تحول خواه در راستای تداوم پیشرفت جمهوری اسلامی و تحقق اهداف عالیه اش، پیگری جدی آن را در دستورکار خود قرار داده اند.