کوچه از یاد چه کس سرشارست


کوچه از یاد چه کس سرشارست

بام ایوان دلم میریزد از صدای پر این چلچله ها تاچکد در رگ من جوهر رقص دستی از خاک مرا میخواند کای غریب ناشناس کوچه از حسرت گامی بتو نزدیک تراست گام بردار که ره تاریکست چشم رویایی این پنجره هاشاعر:مژگان واشانی اشترینانی

بام ایوان دلم میریزد
از صدای پر این چلچله ها
تاچکد در رگ من جوهر رقص
دستی از خاک مرا میخواند
کای غریب ناشناس
کوچه از حسرت گامی بتو نزدیک تراست
گام بردار که ره تاریکست

چشم رویایی این پنجره ها سربسر سنگین است

دل بیاویز بر این قامت شب
تاسکوت از لب تو جارزند
پر پرلحظه ی دیدار مرا
بی تفکر دریاب

برتن خیس درخت
یکنفر باز نوشت
آه عشق عاشق شده است

ریشه ی روشن عشق درقنوتم پیداست

شب عجب غمگین است
پیکری سرد و سیه
انطرف خیمه زده
به یقین منتظراست
پای باران وتن وگوش سفر لبریز است
گام بردار که ره تاریکست

وزش غمناکیست
دل تو تیغ بدست
بادلم برلب جویی بنشست

چشم تو از سر دیوار دلم میخواند
کوچه از یاد چه کس سرشارست
به لب جغد که در آینه است
کوچه ازیاد توام سرشاراست
منکه از شام سیاه دل خود دلگیرم
باتو تنها ترازاین دشت خموش
تاکجا میرفتم

تاکجا میرفتم

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


فیلم وقاحت تمام بهاره رهنما / شوهرندارم این آقا دوست پسرم است!