وطن


وطن

خستگی دردا من مسبب هزار غم اینکه من عاشق توام برای تو بازم کم هرچی که من جلومیرم هرچی که میریزم به پات انگار که سخت باورش انگار نمی بینه چشات اینکه منم مریض تو ،محتاج هرروزشاعر:ماهورحبشی

خستگی دردا من مسبب هزار غم
اینکه من عاشق توام برای تو بازم کم

هرچی که من جلومیرم هرچی که میریزم به پات
انگار که سخت باورش انگار نمی بینه چشات

اینکه منم مریض تو ،محتاج هرروز دیدنت
معتاد هر خنده تو ،عین ی گل بچینمت

کاشکی که باورم کنی ،کاشکی که فاصله نبود
عشق درون قلبمو نگاه تو از من ربود

زمان برای قلب من نسخه عاشقی نوشت
با تو منم آخر خط یا خوب خوب یا زشت زشت

هرگز نپرس چه حالیم ،هرگز نخواه رد کنمت
برای من که عاشقم هرگز نخواه سد کنمت

انگار که نوری تو دلم ،انگار که از خون منی
وطن برای شهر من ، تو نیمی از جون منی

چقدر نوازشت کنم تا تو اسیر من بشی
زندانی روحت کنم ، در خود ضمیرمن بشی

با ی نگاه آشنا با ی وضو عاشقی
برای من تو معجزه ، تو شادی دقایقی

نه رنگ شب می گیری و نه میری سمت رزم من
میزبان قلب من توئی ، در هرشکوه و بزم من

ماهور حبشی

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


گرگی ناگهان وارد بیمارستان شد/ اما زمانی که پرستاران علت را فهمیدن، نتوانستند جلوی گریه...