برای رفتن از خونه نیازی به بلیطی نیست
نیازی به گذشتن از اتوبانِ قدیمی نیست
برای رفتن از خونه تو تنهایی میشه حتی
نیازی به عبورمون با یه دوست صمیمی نیست
باید یک لحظه هایی رو تو احساس سفرباشیم
یه وقتایی باید یکم ازین جا بی خبر باشیم
برای یک سفر از درد نیازی به بلیطی نیست
فقط باید برای یاس گاهی حسِ خطر باشیم
باید راهی فردا شد و از آبادی ها رد شد
همون آبادیِ ناراحتی و درد و دلسردی
گذشتن از مسیر نا امیدی رو خدا خواسته
نمیشه گفت خداوندا کجا بودی چه میکردی
سفر گاهی فقط سوی شمال و کیش و تهران نیست
رسیدن تا خود احساس خوبو میشه پیدا کرد
باید از خود گذشتن رو یه باری دید
بعدش میشه همه جا رو تماشا کرد