داستان مهتاب


داستان مهتاب

نام من مهتاب است خانه ای دارم در دِه، در بالا دست پدری دارم برخسار سپید ،موی سپید که باغی دارد پر از خاطره های شبنم و من در باغ پدری، در دوردستهایش داری دارم سِترگ، ایستاده یک قالی سرخشاعر:علی دوستی

نام من مهتاب است
خانه ای دارم در دِه، در بالا دست
پدری دارم برخسار سپید ،موی سپید
که باغی دارد پر از خاطره های شبنم
و من در باغ پدری،
در دوردستهایش
داری دارم سِترگ،
ایستاده یک قالی سرخ برآن
کار من
بافت بهار است در دار ،
در دل ،
در قالی
و کمی هم برگ
و یک
نهری زیبا
پای دارم جاری
نام من مهتاب است
خانه ای دارم در دِه
مادری دارم
در اندازه یک سیب ،
قشنگ
و مَشکی دارد پر از روغن ناب،
دوغی دارد او
مستی آور
چون خواب ....
نام من مهتاب است
خانه ای دارم در دِه
در دشت ...
در عرش











حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


ویدیو / دلخوری رابعه اسکویی از مازیار لرستانی پس از شایعه ازدواج‌شان