(236)


(236)

چه آسان کرده ای جانا فراموشم نمودی عاقبت باغم هم آغوشم نکردم جز وفاداری من از بهرت که جورت بیمروّت کرده مغشوشم ز رفتارت چنان بگرفته ای حالم ندارم چاره ای جز اینکه مَی نوشم رومشاعر:علی اصغر تقی پور تمیجانی


چه آسان کرده ای جانا فراموشم
نمودی عاقبت باغم هم آغوشم

نکردم جز وفاداری من از بهرت
که جورت بیمروّت کرده مغشوشم

ز رفتارت چنان بگرفته ای حالم
ندارم چاره ای جز اینکه مَی نوشم

روم میخانه تا شاید کنم خاموش
به جامی شعله هایِِ قلب نا خوشم

به هر کس دل سپردن نا روا باشد
کنم من بعد از این آویزه بر گوشم

چرا باید سپارم دل به دستش من
که او درعمرخودننموده سرخوشم

چه سازم با دلم هر دم رود سویش
توخودبینی(خزان)اوکرده مدهوشم

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


لخته خون گوشتی شبیه جگر در پریودی چیست و چه علتی دارد‌؟ +‌روش درمان