یادداشت| از اردوغان به اندازه یک اخوانی توقع داشته باشیم


یادداشت| از اردوغان به اندازه یک اخوانی توقع داشته باشیم

روزگذشته (20 تیر ماه 1399شمسی)، پس از هشتاد و پنج سال، آخرین گام در راه تبدیل «ایا صوفیه» به مسجد برداشته شد.

با دستور رییس جمهور ترکیه مبنی بر لغو قوانین مصوب سال 1934 مبنی بر تبدیل «ایا صوفیه» به موزه، این مسجد بار دیگر به جامعه ی دینی ترکیه بازگشت.

البته اصل این ماجرا، شاید برای عموم ایرانیان که شناختی توریستی از ترکیه دارند، کمی غریب باشد، بنابراین ناچاریم به سوابق تاریخی مراجعه کنیم.

در قرن ششم میلادی «ژوستی‌نین» امپراطوری «بیزانس»(روم شرقی) در پایتخت خود، کلیسایی پرشکوه بنا کرد و آن را «سانتا صوفیا» نام نهاد. این کلیسا، نماد مسیحیت ارتدوکس و مقدس ترین عبادتگاه آن به شمار می رفت.

پس از فتح «قسطنطنیه»(استانبول فعلی) در 1453 میلادی به دست مسلمانان، کلیسای مزبور، به نام «سانتا صوفیا» توسط فاتحان مسلمان، به مسجد تبدیل و نامش به «ایا صوفیه» تغییر پیدا کرد.

سه روز پس از سقوط آخرین یادگار امپراطوری مقدس روم، مسلمانان در این محل، نماز جمعه اقامه کردند و عنوان «مسجد بزرگ عتیق» را به آن دادند.

این مسجد به نمادی از فتح بزرگ و تاریخی ترکان مسلمان بر غرب و جهان مسیحیت تبدیل شد و چون داغی تاریخی بر سینه ی اروپاییان باقی ماند.

البته تاکید بر واژه «ترکان مسلمان» شاید درست نباشد چرا که در آن روزگار، امپراطوری عثمانی، به عنوان تنها قدرت مسلمان بر پهنه گیتی شناخته می شد و جهان مسیحیت، جز این دولت، هماوردی برای خود نمی شناخت.

تبدیل این محل به مسجد که بلافاصله یک مدرسه هم به آن الحاق شد، یک قدرت نمایی مذهبی برای فاتحان مسلمان اروپای شرقی و ضربه‌ای خرد کننده به تعصبات مذهبی مسیحیان قرون وسطایی بود.

برای تقریب به ذهن مخاطبان، مثالی لطیف می زنم. درست مثل این که شعار تبدیل کاخ سفید به حسینیه محقق شده و ساختمان کناری آن هم به حوزه علمیه تبدیل شود.

این مثال گرچه ممکن است مبالغه آمیز به نظر بیاید اما نزدیک ترین شبیه سازی به تغییر موازنه قدرتی است که در سده پانزدهم میلادی، میان مسلمانان و مسیحیان جهان اتفاق افتاد.

حتی بازپس گیری شبهه جزیره ایبری از مسلمانان و انهدام کامل امپراطوری اندلس که حدود چهل سال بعد اتفاق افتاد، نتوانست این داغ را سرد کند.

به مدت حدود چهارصد سال، مسجد ایاصوفیه، کانونِ تختگاهِ امپراطوری عثمانی بود و تمامی تصمیمات سرنوشت ساز این حکومت، یا در «توپ قاپی» (کاخ اصلی خلافت) اتخاذ می شد که همسایه این مسجد بود( «باب همایون» یکی از سه دروازه این کاخ، رو به روی «مسجد ایاصوفیه» باز می شد) یا در صحن این مسجد.

حتی روایتی (البته نه چندان معتبر) رواج داشت که سلطان سلیم اول (سومین سلطان عثمانی پس از فتح ـقسطنطنیه»، ملقب به «یاووز»)، زمانی که آخرین خلیفه عباسی را به استانبول آورد تا ردای خلافت را از او تحویل بگیرد، این کار را در مسجد ایاصوفیه انجام داد.

به این ترتیب، «ایاصوفیه» درست بر دروازه های اروپا، یادآور شکوه یک امپراطوری مسلمان بود. پس از انحلال امپراطوری عثمانی و برپایی لائیسم در ترکیه، نظام جدید، با هدف اثبات پایان دوران خلافت اسلامی و حسن نیت و گرایش صادقانه ترک ها به غرب، در سال 1934، این مسجد را به موزه تبدیل کرد و شان عبادی آن را به جایگاهی توریستی تغییر داد (گونه ای دلجویی بابت چندصد سال قدرت نمایی و فرو کردن آن در چشم جهان مسیحیت).

این اقدام همواره با اعتراض و تکدر اسلامگرایان و البته تمجید و تحسین غرب گرایان و سکولارهای ترک و اروپایی مواجه بود.

به دنبال دستور رییس جمهور ترکیه، این مسجد از متولی گردشگری و توریسم این کشور تحویل گرفته و به وزارت شئون دینی ترکیه تحویل خواهد شد. بعید است اکثریت قاطع ایرانیان متوجه خشم دردناک جهان مسیحی از این واقعه شوند.

این اتفاق، قدرت نمایی جدید ترکیه به اروپا است و تجدید روحیه دوپینگی به غرور مذهبی ترک ها است که به تازگی در کنار ناسیونالیسم، جانی تازه و انرژی مضاعفی یافته (البته از درآمد سرشار توریستی این مسجد قطعا صرف نظر نشده و حالا این درآمد برای سازمان دینی ترکیه است).

نگارنده شخصا به اردوغان امیدی ندارد (و به هیچ اخوانی دیگری)، هرچند او را فرهیخته ترین رییس در قلمرو اهل سنت طی قرون گذشته می دانم، اما این اتفاق، اگر ترک ها به این زودی ها کوتاه نیایند، قطعا طلیعه حوادث بزرگی است که شاید در حال حاضر نتوان تحلیل جامعی از آن ارائه نمود.

اروپا سال ها ترکیه را پشت دروازه «اتحادیه اروپا» رسما و به شکلی خفت بار مسخره و خفیف کرد و در نهایت هم ضربات سوزناکی به این کشور که به هر سازِ اتحادیه اروپا رقصیده بود، وارد ساخت.

اکنون اردوغان، با برآوردن آرزوی بزرگ و قدیمی اسلامگرایان ترکیه و جهان اسلام، ژست انتقام گرفته است و باید دید تا کجا جلو خواهد رفت. ضمن این که لازم است تغییری جدی در دیدگاه ناقص و مغشوش ایرانیان نسبت یه اردوغان ایجاد شود. شاید مهم ترین بخش این نوشته از نظر نگارنده، همین بخش باشد.

در کشورمان، رجب طیب اردوغان، ریس جمهور فعلی ترکیه( که در تاریخ این کشور پدیده ای منحصربفرد به شمار می رود و بعید است پس از مرگش هم مشابهی پیدا کند) غالبا از پس پرده مجادلات ناسیونالیستی تحلیل می شود، یا با عینک منازعات مذهبی مورد بررسی قرار می گیرد یا با سنجه های به اصطلاح انقلابی وزن کشی می شود.

متاسفانه سال ها است که شناخت جامعه سیاسی ما نسبت به تحولات ترکیه، یا منحصر به علایق توریستی اقشار خاصی از جامعه است یا محدود به تحلیل های به اصطلاح اندیشمندانی که سعی می کنند لائیسم و سکولاریسم حاکم بر قوانین رسمی ترکیه را در برابر ایران و جامعه داده و نظریات عجیب و نچسب خود را برای مخالفت با نظام سیاسی ایران، توجیه کنند.

صاحب این قلم بدون پنهان کاری، خود را پرورش یافته مکتب امام خمینی می داند و از منظر آموزه های آن حضرت، جهان اسلام را تحلیل می کند.

بنده اردوغان را زمانی شناختم که برای «اجلاس شهرداران پایتخت های کشورهای اسلامی» به تهران آمد. چند سال بعد، وقتی که حزبش در انتخابات ترکیه، پیروز شد و دهان و سیمای تمامی رقبایش، پشت لایه قطوری از کف پنهان شد من برای شرکت در مراسمی، در ترکیه بودم.

آن روزها، ویژگی های شخصیتی این سیاستمدار مسلمان را می پسندیدم و با زبان ترکی ناقصم، از فصاحت بیان و ادبیات زیبایش لذت می بردم. کسانی که به ترکی استانبولی آشنا باشند می دانند که اردوغان برخلاف اکثریت بی سواد و لمپن سیاستمداران سنتی کشورش، ادیبانه و موقر سخن می گوید و یکی از دلایل محبوبیت اش، همین کلام رسا و شیواست که مردمش سال ها از آن محروم بودند.

نکات مثبت اردوغان را می دیدم و می بینم اما هیچ وقت تقدیسش نکردم. نه آن زمان که شهردار استانبول بود و در تهران دست به حرکتی جسورانه زد و نه آن روزی که رییس جمهور بود و رییس جمهور اسراییل را در «اجلاس داووس» مفتضح کرد. حد و حدود اردوغان، همواره برای من مشخص و مبرهن است.

او از منظر نگارنده، همیشه یک اخوانی بوده و هست. اما لازم است اشتباهی رایج در میان بچه مسلمان ها را گوشزد نمایم. نباید از هر مدعی اصولگرایی اسلامی، توقع پا نهادن در جای پای «امام خمینی» یا «آقا» داشت.

این دو نفر میراث 1400 سال تجربه ی پر پیچ و تاب شیعه ی علوی و حسینی و مهدوی هستند. اردوغان و اول و آخرِ جماعت «اخوان»، جمع بندی 1400 سال تجربه نظام خلافت اند. این دو قابل مقایسه نبوده و اصلا بنا نیست با هم قیاس شوند.

کری خوانی اردوغان علیه اسراییل و علیه غرب، یا شاخ و شانه کشیدنش در ماجرای اخیر برای اروپا و جهان مسیحیت، به زعم بنده فیلم و شو تبلیغاتی نیست و علی رغم این که می توان تحلیل هایی صرفا فرصت طلبانه و قدرت طلبانه برای آن ارائه نمود(همان گونه که می کنند) به احتمال بسیاز زیاد، صادقانه است. پس سوال این جاست که چرا نتیجه اش با «انقلاب اسلامی» یکی نیست؟

جوابی بسیار ساده دارد که متاسفانه به دلیل شناخت سطحی بسیاری از اندیشمندان سیاسی کشور، خصوصا جوانان با «اندیشه ساسی اخوان المسلمین» درک آن بسیار سخت می نماید.

اردوغان یک اصول گرای اخوانی است. پنهان هم نمی کند و انتظاری دیگر از او اشتباه است. باید منصف بود. او با سوادترین و فرهیخته ترین رهبر ترکان عثمانی در چند قرن گذشته و یک سیاستمدار متشرع است اما اندیشه سیاسی اسلامی اش را از مکتب اهل بیت(صلوات الله علیهم) برداشت نکرده است.

طرفه این که ما شاگردان خمینی، یاد نگرفته ایم که فقط با هم کلاس های خودمان سلام و علیک کنیم. امام ما فرمان به اتحاد با جهان اسلام داد و همواره با رهبرانی از جنس اردوغان که تعدادشان در کشورهای اسلامی بسیار کم است، با روی گشاده و پدرانه برخورد کرد.

به صحبت های یک دهه گذشته اردوغان درباره رژیم صهیونیستی مراجعه کنید. به هیچ وجه صحبت های کمی نیست. در جهان، پنج کشور وجود ندارد که عالی ترین مقامش بتواند این گونه با اسراییل و غرب صحبت کنند که یکی از آن ها ایران است.

اردوغان به این حرف ها ایمان دارد اما قطعا مقایسه خروجی باورهای او با خروجی ایمان ایرانیان از سر بی سوادی و سادگی است.

او با همین ایمان، چند سال بر سر سوریه، رو در روی ایران ایستاد و مواضع بدی گرفت و با همان ایمان، دوباره این روزها ناچار است در کنار ایران بایستد و با همین اعتقاد و البته توام با امکان سنجی هوشمندانه، برگه ای تاریخی و به ظاهر تاریخ مصرف گذشته مثل «ایاصوفیه» را وارد معادلات سیاسی منطقه کرد. اگر کمی تاریخ اندیشه ی سیاسی اسلام خوانده باشیم، منشاء این بلاتکلیفی مشخص می شود.

از اردوغان به اندازه یک مسلمان اصولگرای اخوانی باید توقع داشت. با احتیاط باید هوایش را داشت و راه خود را رفت. نه روزی تقدیسش کنیم، نه روزی به ناسزایش ببندیم و نه با بی اعتنایی و ساده انگاری برخاسته از جهل، او را عمله آمریکا و متحد اسرائیل و پدرخوانده داعش و از این قبیل بدانیم.

بدون شک اردوغان در پی احیای قدرت تاریخی عثمانی است و شاید خود را رهبری تاریخی برای ترکیه ای جدید بداند اما این ترکیه از نظر او، ترکیه ای اسلامی است و طبیعتا بنا نیست این اسلام همانی باشد که ما مد نظر داریم و ما نیز از پیشوایان انقلابی خود آموخته ایم که در همین حد نیز برای همراهی با برادران مسلمانمان پذیرفته است.

اگر در این مسیر، ماجرا به رویارویی در سوریه منجر شود، بدون شک ما از اعتقادات خود دفاع خواهیم کرد اما در عین حال از سوی رهبر سفارش خواهد شد که «سعی کنید از هر دو طرف، کمتر خون ریخته شود».

قاسم سلیمانی با همین منطق در سوریه جنگید و حماسه آفرید. بهترین روش، روش در مواجهه با این گونه از اصول گرایی اسلامی، شخص حضرت «آقا» است که دقیقا برگرفته از سیره امام روح الله است. آگاهی از این سیره البته نباید کار سختی باشد، اگر بخواهیم.

نویسنده: محمدعلی صمدی، کارشناس مسایل سیاسی

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه بین‌الملل

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


ژست خنده دار جنیفر لوپز در کنار فرزندانش