دل و جان


دل و جان

گفتم ای دل ، مرا چاره کن ! گفتا ز عشقش (خدا ) ناله کن گفتم ز عشقش نالان شدم گفتا ک اینک ، خویش آماده کن گفتم آماده ام از بهرخویش گفتا اندک ، صبر ، پیشه کن گفتم صبر پیشه کردم وز قهر ،شاعر:فرحناز ویلاتاج

گفتم
ای دل ، مرا چاره کن !
گفتا
ز عشقش (خدا ) ناله کن
گفتم
ز عشقش نالان شدم
گفتا
ک اینک ، خویش آماده کن
گفتم
آماده ام از بهرخویش
گفتا
اندک ، صبر ، پیشه کن
گفتم
صبر پیشه کردم وز قهر ، پیش
گفتا
توانی ؟
روح ز تن ، آزاده کن
گفتم
روح زتن آزاده کردم !
تو توانی ؟
جسم وز فرق (فراقت ) جان را چاره کن !
گفتا
جان نثار تن می کنی ؟
گفتم
جان نثار تن کنم ؟!
جان ، نثار جانان کنم !
ای دل !
تو خواهی ؟
تن ز جان آزاده کن !
fa_vila


حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


لاوروف درباره تضمین های امنیتی در صورت مذاکرات درباره اوکراین صحبت کرد