چوگان


چوگان

پیوسته و پوشیده می آید ازپشت پرده سایه اش پیداست رویش نمی بینم ولی دانم درعاشقی شوریده وشیداست از رونمایی سخت می ترسد لیکن دلش این را نمی خواهد همواره درجنگ است با قلبش از کشمکش قدری نمیشاعر:یدالله عوض پور

پیوسته و پوشیده می آید
ازپشت پرده سایه اش پیداست
رویش نمی بینم ولی دانم
درعاشقی شوریده وشیداست

از رونمایی سخت می ترسد
لیکن دلش این را نمی خواهد
همواره درجنگ است با قلبش
از کشمکش قدری نمی کاهد

خواهد ز باغ عشق حاصل را
اما مرید کار و کوشش نیست
نابرده رنج ازگنج بی بهره ست
بی آتشی آبی به جوشش نیست

گفتند و می گویند این نکته
من نیز آن را می کنم تکرار
عاشق ،هراسان عواقب نیست
از عاشقی منصور شد بر دار!

از گفتگو عاید نگردد سود
مرد عمل کوته کند گفتار
گرعاملی این گوی واین میدان
چوگان به دستت گیر آصف وار

ی.ع.آصف

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


گرگی ناگهان وارد بیمارستان شد/ اما زمانی که پرستاران علت را فهمیدن، نتوانستند جلوی گریه...