پاییز را با تمام دلبریهایش دوست داشتم
زمستان رادرسوزسرمای سیبری گذراندم
بهاررا با گل های اردیبهشت وصف نشندنیش به پایان رساندم
عاشقی کردم درمکانهای نامعلوم و زمان های از دست رفته
دل بردم با چشمانی خسیس وبه راه دوخته
زمان را از یاد بردم...
تنها به جفت گیری کبوترانم می اندیشیدم
در سرازیری پرشیب ناملایمات روزگار
می رفتم ومی رفتم تا باردیگرآغازکرده باشم
مقصدی بی پایان را...
زمستان رادرسوزسرمای سیبری گذراندم
بهاررا با گل های اردیبهشت وصف نشندنیش به پایان رساندم
عاشقی کردم درمکانهای نامعلوم و زمان های از دست رفته
دل بردم با چشمانی خسیس وبه راه دوخته
زمان را از یاد بردم...
تنها به جفت گیری کبوترانم می اندیشیدم
در سرازیری پرشیب ناملایمات روزگار
می رفتم ومی رفتم تا باردیگرآغازکرده باشم
مقصدی بی پایان را...