روزنامه‌نگاری و غم نان


روزنامه‌نگاری و غم نان

اگر مدام تأکید می‌کنیم که روزنامه‌نگار حافظ و مدافع حقیقت است و باید به پروپای قدرت بپیچد و با آن کلنجار رود، از آن طرف باید حدی از امنیت شغلی و مالی‌اش را تضمین کنیم.

در نیک و بد شبکه‌های اجتماعی بسیار گفته‌اند. یکی از محاسنش که از قضا شاید مهم‌ترینش هم باشد، همین پیدا کردن دوستان قدیمی است، که اگر نبود این شبکه‌ها، شاید دیدارمان با آن‌ها موکول می‌شد به دنیایی و وقتی دیگر. حالا همه‌چیز در دسترس و نزدیک‌تر شده و پیدا کردن رفیقان قدیمی هم ساده‌تر. چندی پیش در اینستاگرام به یکی از هم‌کلاسی‌های دوران دبیرستان برخوردم. بعد از احوال‌پرسی و ذوق‌زدگی‌های معمول از پیدا کردن رفیق دیرین، از اوضاع فعلی‌ام جویا شد و سراغ کاروشغلم را گرفت. گفتم که روزنامه‌نگارم. استیکر خنده فرستاد و خواست که شغل اصلی‌ام را بگویم. بعد که فهمید واقعا پای شغل دیگری در میان نیست، پرسید یعنی واقعا از همین راه روزنامه‌نگاری زندگی را می‌گذرانی؟ (همراه با استیکر تعجب). البته چنین سؤال و جوابی چندان برایم تازگی ندارد و همواره خودم را آماده چنین مواجهه‌هایی کرده‌ام؛ چه در این مملکت، آن‌قدر روزنامه‌نگاری نحیف شده و قدر و مقامش تخفیف یافته که برای بسیاری تصور و تعریف آن به‌عنوان یک شغل حرفه‌ای غیرمعمول می‌نماید. به همین گزارش اخیر که درباره وضعیت پرداختی روزنامه‌نگاران منتشر شده است، نگاه کنید تا متوجه عمق فاجعه شوید. در این گزارش اشاره شده است که حقوق دبیرسرویس در یکی از روزنامه‌ها نزدیک به ۳ میلیون تومان و متوسط پرداختی به خبرنگاران هم نزدیک به ۲.۵ میلیون تومان است! این ارقام هم در رابطه با روزنامه بخش خصوصی یا دولتی یا به‌اصطلاح سازمان ممکن است قدری متفاوت باشد، اما می‌توان مدعی شد که با چند صدهزار تومان بالا و پایین دریافتی روزنامه‌نگاران در همین حد و حدود است. خب این را بگذارید کنار نرخ تورم، کنار اجاره‌خانه، کنار قیمت موادغذایی و چه و چه. جور در می‌آید؟ می‌توان با این دریافتی‌ها یک زندگی معمولی را اداره کرد؟ بنابراین به آن دوست قدیمی‌ام و خیلی‌های دیگری که نمی‌توانند بپذیرند که روزنامه‌نگاری شغل است، باید حق داد. در چنین اوضاع و احوالی روزنامه‌نگار چه باید بکند؟ احتمالا باید به گزاره‌های اخلاقی متوسل شویم و از شرافت و ارزش این کار و نقش و اهمیتش در ساختن جامعه‌ای بهتر و کشف زوایای حقیقت سخن بگوییم، و بگوییم که هرکه در این وادی قدم می‌گذارد، لابد حساب این چیزها را پیش خود کرده و به قول معروف پیه آن را به تن مالیده است. البته که تا حدی هم همین‌طور است. به‌هرحال کار روزنامه‌نگاری خرده‌علاقه‌ای می‌خواهد، حدی از جسارت و شجاعت می‌طلبد و...، ولی اگر بخواهیم کمی واقع‌گرایانه‌تر به ماجرا نگاه کنیم، باید توازنی بین آنچه می‌گوییم و آنچه در عمل اجرا می‌شود، برقرار کرد. اگر مدام تأکید می‌کنیم که روزنامه‌نگار حافظ و مدافع حقیقت است و باید به پروپای قدرت بپیچد و با آن کلنجار رود، از آن طرف باید حدی از امنیت شغلی و مالی‌اش را تضمین کنیم. ذهن و فکری را که مدام درگیر قسط و قرض و حساب آخر ماه است، چه به نقد و جست‌وجوگری و مطالبه حقیقت؟ در کدام نشریه و جریده‌ای می‌توان سراغ گزارشی تحقیقی را گرفت یا نقد تیز و برنده‌ای را یافت؟ این‌ها آرمان‌های اصیل روزنامه‌نگاری است، ولی گاهی واقعیت خود را بر آن تحمیل و کم‌رنگ‌شان می‌کند. از طرفی، بسیاری از روزنامه‌نگاران در کنار کار دلخواه خود می‌خواهند حدی از زندگی معمولی را برخوردار باشند. تلخ است، اما اجازه بدهید اعتراف کنم که با این وضع پرداختی در رسانه‌ها و با این شکل قراردادها که به ماهی و سالی بند است، روزبه‌روز تحریریه‌های ما از نیروهای کیفی خالی‌تر خواهند شد یا آن‌ها هم که می‌مانند دیگر تاب و توانی برای یک کار جدی نخواهند داشت یا ترجیح می‌دهند به سراغ گزینه‌های جذاب‌تری برای تأمین آتیه خود و خانواده‌شان بروند. آن وقت ما می‌مانیم و جامعه‌ای که همین حداقل‌های افشای فساد و تخلف و تقلب را هم به خود نخواهد دید.

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه هرمزگان

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


تقویم حجامت 1403