زخمیه قلب پرنده، بال پروازی شکسته
توو اتاق سردِ پیری، رو به تاریکی نشسته
نه هوا هواشو داره نه پرندههای دیگه
به هجوم وحشیِ شب، داره باز خاطره میگه
پرپرِ غرورِ دیروز، توو غروب سرخ پاییز
دست صیاد تباهی، لب قتلگاه کاریز
شب به شب ترس تگرگ و باد نامرد زمستون
تیزیِ تیغِ مصیبت از یه همخونه توو بارون
زخمیه قلب پرنده، پر پروازی نداره
اینهمه دروغ و حاشا، دیگه داره کم میاره
نه به منّت بهاره، نه به انتظار دونه
با لب تشنه دوباره داره از خونه میخونه
پی نوشت:
این زندگی تعبیر خواب کودکی نیست
اینجا کسی اونقدرها با اون یکی نیست
هر کی به تن کرده لباس دیگری رو
حتی دیگه تنپوش ماهی پولکی نیست
۱۳۹۹/۰۳/۲۷
توو اتاق سردِ پیری، رو به تاریکی نشسته
نه هوا هواشو داره نه پرندههای دیگه
به هجوم وحشیِ شب، داره باز خاطره میگه
پرپرِ غرورِ دیروز، توو غروب سرخ پاییز
دست صیاد تباهی، لب قتلگاه کاریز
شب به شب ترس تگرگ و باد نامرد زمستون
تیزیِ تیغِ مصیبت از یه همخونه توو بارون
زخمیه قلب پرنده، پر پروازی نداره
اینهمه دروغ و حاشا، دیگه داره کم میاره
نه به منّت بهاره، نه به انتظار دونه
با لب تشنه دوباره داره از خونه میخونه
پی نوشت:
این زندگی تعبیر خواب کودکی نیست
اینجا کسی اونقدرها با اون یکی نیست
هر کی به تن کرده لباس دیگری رو
حتی دیگه تنپوش ماهی پولکی نیست
۱۳۹۹/۰۳/۲۷