برایت هدیه آوردم دوباره بغض و آهم را
مگر این بیت ها جاری کند حرف نگاهم را
چه تقدیر غم انگیزی که من کوهی پراز دردم
ولی هرشب به آتش می کشانی جان کاهم را
زلیخای توام، دیوانه تر حتی عزیزم گر-
شبی یوسف شوی، گندم بکاری خواب چاهم را
بگو جرمم چه بوده؟ عاشقی باشد قبول اما
توهم یک روز میبینی عذاب این گناهم را
دلت را خوش نکن ماهی به این رویای پی درپی
که یک شب ابر می دزد دل سنگی ماهم را
مگر این بیت ها جاری کند حرف نگاهم را
چه تقدیر غم انگیزی که من کوهی پراز دردم
ولی هرشب به آتش می کشانی جان کاهم را
زلیخای توام، دیوانه تر حتی عزیزم گر-
شبی یوسف شوی، گندم بکاری خواب چاهم را
بگو جرمم چه بوده؟ عاشقی باشد قبول اما
توهم یک روز میبینی عذاب این گناهم را
دلت را خوش نکن ماهی به این رویای پی درپی
که یک شب ابر می دزد دل سنگی ماهم را