مذاکرات بغداد و تله بزرگ آمریکا/انتظارات فرهنگی از خانه ملت
نگاهی به سرمقاله روزنامه های کثیرالانتشار و چاشنی که هر کدام از رسانه های مکتوب به محتوای امروز نشریات اضافه کردند.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
مذاکرات بغداد و تله بزرگ آمریکا
جعفر بلوری در کیهان نوشت:
امروز موعد شروع مذاکرات واشنگتن و بغداد است. با اینکه هنوز موضوع دقیق این مذاکرات مشخص نیست، بسیاری کلیت آن را «مذاکره درباره حضور آمریکا در عراق» عنوان میکنند. نتایج این مذاکرات در صورت برگزاری میتواند برای طرفین حیاتی باشد. این مذاکرات برای آمریکاییها حیاتی است چون، علاوهبر «منافع سیاسی»، ادامه حضور در این کشور پس از ترور شهید سپهبد سلیمانی، برای آنها به یک مسئله حیثیتی تبدیل شده و برای عراق حیاتی است چون، ادامه حضور آمریکا در این کشور یعنی ادامه ناامنی و بازگشت داعش. نکته مهم دیگر اینکه اصولا «مصطفی کاظمی»، نخستوزیر عراق به شرط اجرای مصوبه پارلمان کشورش برای اخراج آمریکا رای اعتماد گرفته است.
اما آیا آمریکا تن به اجرای مصوبه نمایندگان مردم عراق و خروج از این کشور خواهد داد؟ آیا مصطفی کاظمیکه در این مدت تلاش کرده، تمام جریانهای سیاسی از جمله آمریکا را راضی نگه دارد، قادر به بیرون کردن آمریکاییها خواهد بود؟ پیامدهای اخراج آمریکا از عراق چیست؟ و سؤال آخر اینکه، تبعات ادامه حضور این کشور در عراق کدامند؟
آمریکا بهخاطر «ایران» هم که شده، قصد خروج از عراق را ندارد و همانطور که طی ماههای گذشته نشان داده، برای کنار گذاشته شدن مصوبه مهم پارلمان عراق و ادامه اشغالگری دست به هر کاری میزند؛ از انداختن اراذل و اوباش اجارهای به جان مردم و آتش زدن سفارتخانه و کنسولگری ایران در این کشور بگیر تا تهدیدات امنیتی و اقتصادی عراق. بنابراین آمریکاییها در این مذاکرات تمام تلاش خود را خواهند کرد تا به هر شکل ممکن، حضور خود در عراق را حفظ کنند. از آنجایی که «زمان» هم برای آمریکاییها خیلی مهم است، ممکن است به دنبال تهیه یک جدول زمانبندی شده برای خروج باشند و تا خروج کامل مثلا، 10 سال زمان بخواهند! چنین مذاکرهای - که احتمال آن بالاست - دیگر مذاکره نیست، یک تله است.
احتمالا آمریکاییها وعدههایی هم به دولت عراق خواهند داد. به بیان دقیقتر، در لابهلای وعدهها، این کشور را که به گفته نخستوزیرش، دچار بحران اقتصادی است، توامان، تهدید و تطمیع خواهند کرد. مثلا ممکن است دو گزینه جلوی روی دولت عراق بگذارند و بگویند یکی را انتخاب کنید: یا «ایران و مقاومت» که نتیجهاش، تحریم اقتصادی و نا امنی است؛ یا «آمریکا» که نتیجهاش شکوفایی اقتصادی است! اگر چنین شد، انتخاب با خود عراقیهاست اما دولت عراق باید توجه داشته باشد، فاصله گرفتن از مقاومت یعنی، کنار گذاشتن یکی از مهمترین مولفههای قدرت و تامین امنیت. یعنی حذف «عامل نابودی داعش» به درخواست «عاملِ ایجاد داعش»! این هم یعنی، بازگشت ناامنی به عراق.
مگر شکوفایی اقتصادی بدون امنیت ممکن است؟! اگر عراق گزینه دوم را برگزیند، هم امنیتی را که مدتی است تجربه میکند از دست خواهد داد و هم بحران اقتصادی که دارد، وخیمتر خواهد شد. کدام عاقلی متحدین واقعی خود را کنار میگذارد و طرفی را برمیگزیند که ریاستش فردی است با مختصات دونالد ترامپ! نکته دیگر اینکه، آمریکاییها از سال 2003 در عراق حضور دارند و اگر قرار بود حضور آمریکاییها اوضاع این کشور را سروسامان دهد، طی این 17 سال نباید در عراق امروز هیچ مشکل اقتصادی وجود میداشت.
آمریکاییها احتمالا تلاش خواهند کرد، این مذاکرات کِش پیدا کند تا خروجشان از عراق کلا منتفی شود، یا با تاخیر طولانی صورت بگیرد. اینجا راهحل میتواند تعیین یک بازه زمانی برای مذاکره و تأکید بر این نکته باشد که تا این زمان، باید مذاکرات به نتیجه رسیده باشد. ما هم معتقدیم آقای کاظمی بنا به دلایل متعدد، کار سختی پیش رو دارد اما نباید فراموش کرد که، بخش زیادی از مشکلات امروز عراق، به دلیل همین حضور آمریکاییهاست.
ممکن است گفته شود، عراق دارای مشکلات اقتصادی فراوانی است و در صورت انتخاب گزینه «اخراج آمریکاییها»، با تحریم این کشور مواجه میشود که در اینباره باید گفت، اولا امروز که آمریکا در عراق حضور دارد، بنا به گفته مصطفی کاظمی، این کشور با بحران سنگین اقتصادی دست به گریبان است لذا به نظر نمیرسد تحریم، تأثیر آنچنان زیادی در این وضع داشته باشد، ثانیا، آمریکا این روزها خود، با یکی از بدترین بحرانهای امنیتی، اجتماعی، بهداشتی و اقتصادی دست بهگریبان است طوری که فقط از ناحیه کرونا، چیزی بیش از 42 میلیون و 200 هزار نفر بر تعداد بیکاران این کشور اضافه شده است.
ثالثا، عراق کم دوست و متحد ندارد. ایران، چین، روسیه و بسیاری از کشورهای مستقل دنیا. ضمن اینکه بهترین راهکار برای بهبود شرایط اقتصادی یک کشور- نه فقط عراق که همه کشورها- نه آویزان شدن به این کشور و آن کشور که، شروع به سازندگی از درون است. تلاش برای بازسازی زیرساختهایی که طی سالها اشغالگری آمریکا و حکومت دیکتاتورها از بین رفته و از همه مهمتر مبارزه جدی با فساد اقتصادی مثل آنچه این روزها در ایران شاهد آن هستیم، قطعا هر کشوری را به نتایج بهتری میرساند. بنابر این اگر عراقیها به دنبال غلبه بر مشکلات اقتصادی و امنیتی هستند راهحل، رضایت به ادامه اشغالگری نیست و اولین گام، اخراج آمریکاییها از کشورشان است. کشوری که با حربه تحریم معیشت ملتی را گروگان بگیرد و «ادامه اشغالگری» را، تنها راه راحت گذاشتن مردم آن کشور اعلام کند را، باید نگه داشت یا اخراجش کرد؟!
همانطور که در بالا اشاره شد، آمریکا چیزی حدود 17 سال است که در عراق حضور دارد. اگر قرار بود این حضور، اوضاع را بهتر کند، اوضاع امروز عراق، اینطور نبود. عراقیها امروز اگر یک کالای باارزش داشته باشند، امنیت نسبتاً خوبی است که با شکستن کمر داعش، نصیبشان شده و کمر داعش را همین نیروهای مردمی عراق به کمک متحدانشان شکستند. یکی از آرزوهای آمریکا، به حاشیه راندن همین نیروهای مردمی و متحدان عراق است و به احتمال زیاد حین مذاکرات امروز، وقتی با مقاومت دولت عراق برای اخراجشان مواجه شوند، شرط خروج را، حذف حشدالشعبی و فاصله گرفتن از تهران خواهند گذاشت. دیروز خبری منتشر شد مبنی بر اینکه، برخی کشورهای مرتجع و ثروتمند حاشیه خلیج فارس نیز وارد میدان شده و پیشنهادهای وسوسهانگیز اقتصادی برای عراقیها آماده کردهاند. ما بیش از این بحث را کِش نمیدهیم فقط یادآوری میکنیم که، دقیقاً همان کشورهایی درحال وسوسه عراق هستند که، متهمان ردیف اول راهاندازی غائله داعش در عراق و منطقهاند!
برخی معتقدند، خطر احیای مجدد گروههای تروریستی و تکفیری در عراق - نه لزوما با اسم داعش- وجود دارد و واضحترین دلیل آن، حملات گاه و بیگاهی است که این گروههای تروریستی هراز چندگاهی انجام میدهند. رای به ادامه حضور آمریکاییها، حذف نیروهای مردمی و فاصله گرفتن از متحدان واقعی (سه درخواست اصلی آمریکا در این مذاکرات) شاید در ماههای نخست، با یک شیرینی آدامسی از نوع شیرینی کمکهای مالی گاوهای شیرده ترامپ در منطقه را برای عراقیها به همراه داشته باشد اما، از آنجایی که پدر جد تروریستهای تکفیری همین چند کشور وهابی عربیاند، و مشکل عراق نیز به شکل ساختاری حل نشده، شیرینی این دلارها، خیلی زود جای خود را با تلخی بازگشت ترور و ناامنی و هیولای داعش عوض خواهد کرد. اینجا دیگر از حشدالشعبیِ حذف شده و متحدِ دور افتاده هم کاری ساخته نخواهد بود!
انتظارات فرهنگی از خانه ملت
محمدجواد اخوان در جوان نوشت:
شاید اساسیترین دلیل گرفتاری فرهنگ به این وضعیت آشفته را باید در «سیاسیکاری در حوزه فرهنگ» جستوجو کرد، به این معنا که از جمله مظلومیتهای همیشگی حوزه فرهنگ در کشور ما، تنزل آن به موضوعی درجه ۲ و تبعی است که متأثر از تحولات و معادلات سیاسی است. تغییرات سیاسی و دست به دست شدن قدرت بهراحتی بر مدیریتهای فرهنگی تأثیر میگذارد. پیروزی در آوردگاههای انتخاباتی، گاه اولین و مهمترین مسئله برای مدیرانی است که متولی امر فرهنگ هستند و به راحتی این حوزه حساس را قربانی کسب رضایتمندی قشری خاص میکنند. گاه مدیرانی فاقد هرگونه صلاحیت تخصصی و صرفاً مبتنی بر روابط سیاسی عهدهدار حوزه فرهنگی میشوند که خود سم مهلکی برای فرهنگ عمومی جامعه اسلامی است. از این رو میتوان گفت تغییر مدیریت فرهنگی از فاز سیاسی به فضای فرهنگی متناسب با ارزشهای جامعه نخستین بایسته این حوزه است که به نظر میرسد مجلس یازدهم و به ویژه کمیسیون فرهنگی آن در این خصوص وظیفه مهمی بر عهده دارد.
تا چند سال پیش یکی از معضلات جدی مدیریت فرهنگی فقدان اسناد بالادستی روشن و قابلاتکا بود و همین امر راه را برای اعمال سلیقه مدیران باز میکرد. اکنون اسناد مهمی همچون «نقشه مهندسی فرهنگی» و سیاستهای کلان مصوب نظام را در اختیار داریم که حدود و ثغور و کلانراهبردهای رشد و تعالی فرهنگی را مشخص کرده است. با این حال همچنان اعمال سلیقه و چرخشهای ۱۸۰ درجهای جهتگیری مدیریتی با تغییر مدیران را شاهدیم. پس اشکال کار در کجاست؟ در پاسخ میتوان گفت اولاً فقدان نگاه راهبردی و میل به اقدامات کوتاهمدت و مقطعی، بیماری مزمنی است که به این زودی از پیکره نظام مدیریتی کشور زدوده نمیشود. ثانیاً یکی از الزامات اسناد کلان، وجود ساز و کارهای نظارتی و ضمانتهای اجرایی قوی است که در این حوزه همچنان ضعفهای جدی وجود دارد. هرچند نهاد بالادستیای همچون شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان قرارگاه مرکزی امر فرهنگ در کشور وجود دارد، اما به عنوان مثال برای راهبری و نظارت بر اجرای سند مهم نقشه مهندسی فرهنگی همچنان نارسایی به چشم میخورد که ضروری است اصلاح شود. با توجه به آنکه مجلس دارای نقش نظارتی مشخص و مدونی است، اعمال نظارت بر این مبنا بر نهادهای فرهنگی دولتی، میتواند کمک شایانی به حل این معضل نماید.
علاوه بر چالشهای فوق، آسیب جدی دیگری که در حوزه نخبگانی وجود دارد و هرازچندگاهی مدیریت فرهنگی کشور را متأثر از خود میکند، وجود «گفتمانهای فرهنگی معارض با ارزشهای انقلاب» است که معالأسف در تعدادی از مدیران فرهنگی به چشم میخورد. جالب اینجاست که برخی از همین مدیران دارای پیشینه انقلابی و کاملاً موجه هستند، اما گذر زمان و لغزشگاهها آنها را دچار چرخشهای فکری گفتمانی ۱۸۰ درجهای کرده است که در مسیر ارزش زدایی حرکت میکنند. چنین رویکردی در سالهای موسوم به سازندگی و دوم خرداد در طیفی از مدیران اجرایی حوزه فرهنگ به چشم میخورد و اکنون نیز بخشی از همین مدیران به جایگاه سابق خود بازگشتهاند. در چنین شرایطی تنها وجود سازوکارهای قدرتمند نظارتی در مجلس، شورای عالی انقلاب فرهنگی و نیز مقابله قانونی از سوی قوه قضائیه میتواند در مهار اقدامات چنین مدیرانی مؤثر باشد.
آنچه اجمالاً در سرفصلهای بالا مورد اشاره قرار گرفت، تنها بخشی از ریشههای ولنگاری و بیاهتمامی موجود در امر فرهنگ است و بیشک دلایل دیگری نیز وجود دارد. آنچه مهم است، اینکه اقدام عاجل دلسوزان و متولیان برای عبور از شرایط بغرنج کنونی و همراهی نخبگان و کارشناسان در ارائه طریق برای نیل به مسیر رشد و تعالی فرهنگی ضروری به نظر میرسد. میدانیم هرگونه کوتاهی در این امر، تبعات و پیامدهای جبرانناپذیری به ساحت پاک جامعه و نسلهای آینده به همراه خواهد داشت؛ پیامدهایی که هرچند در کوتاهمدت برای برخی کمتر لمس میشود، اما دود آن در چشم فرزندان ما خواهد رفت!
بازخوانی پرونده بسیاری از این بحرانها نشان میدهد که چارهجوییهای صورت گرفته به غایت ناکارآمد بوده و هرگز نتوانستهاند مسئلهای را حل کنند. جالب آنکه اقدامات تکمیلی هم خود به بحرانی دیگر تبدیل شده و موضوع را بیش از گذشته پیچیده ساختهاند.
نمونههای بیشماری را میتوان بر این مدعا اقامه کرد. مسئله مبارزه با فساد اقتصادی، موضوع توسعه، بحرانهای خانوادگی، ناکارآمدی مدیریتی در بخشهای گوناگون حاکمیت و... همه و همه شاهد مثالهایی هستند که صحت مدعای فوق را تایید میکنند.