خاکستر شمع


خاکستر شمع

خاکستر شمع شاهین قضای او بی بال وپرم کرده ست تقدیر صحف خوانده خاکی به سرم کرده ست این بغض گلو مانده هرشب چو رجزخوان است تنهایی و رسوایی ماتم به برم کرده ست همدرد فراقم من چون آتش او جانشاعر: سید مهدی موسوی نژاد

خاکستر شمع



شاهین قضای او بی بال وپرم کرده ست
تقدیر صحف خوانده خاکی به سرم کرده ست

این بغض گلو مانده هرشب چو رجزخوان است
تنهایی و رسوایی ماتم به برم کرده ست

همدرد فراقم من چون آتش او جان سوخت
آندل که به او دادم دیوانه ترم کرده ست

من شمع وجود یار او شعله بی پرواست
خاکستر شمع خود پروانه ترم کرده ست

بی او شب فرقت هم شبنامه هجران است
صد غصه به لب مانده خونین جگرم کرده ست

سجاده حسن تو بر سجده غزلخوان است
من سائل وامانده چون گریه رهم کرده ست

خوابیست وصال او پندم چه دهد ناصح
بی نام اسیر ره او در به درم کرده ست



سید مهدی موسوی نژاد(بی نام )

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


فال حافظ روزانه جمعه 10 فروردین 1403 با معنی و تفسیر دقیق