زاگرس


زاگرس

آه سوزانی برآمد ازنهان زاگرس دود پیچیده میان آسمان زاگرس اینکه خورشیدازخجالت پشت او پنهان شده چونکه دیده درسیاهی ها جهان زاگرس زیرگوش ماه گفته دوستت دارم چنین چند روزی هست میسوزد دهانشاعر:شهدخت روستایی فارسی

آه سوزانی برآمد ازنهان زاگرس
دود پیچیده میان آسمان زاگرس


اینکه خورشیدازخجالت پشت او پنهان شده
چونکه دیده درسیاهی ها جهان زاگرس


زیرگوش ماه گفته دوستت دارم چنین
چند روزی هست میسوزد دهان زاگرس


دست بی رحم کدام عاشق کشی فندک کشید
یازبانه می کشد داغ اززبان زاگرس
؟

جرم آن چشمان زیباچیست که اینگونه حریص
آتش افتاده به جان آهوان زاگرس ؟


خواب دیدم غنچه ای بانازچشمش راگشود
دید خوابیده میان پرنیان زاگرس


سالهای بعد حتما بلبل شوریده ای
می سراید واژه واژه داستان زاگرس

شهدخت روستایی فارسی


حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


انواع فونت و متن بسم الله الرحمن الرحیم برای بیو اینستا