قصه شب


قصه شب

قصه از شب می نوشتم.... تا خواستم دوستت دارم را تمام کنم صبح شد! آن شب کوتاه!... مرا یاد تو در رویا برده بود.... قصه شب را مرد روز نتواند... دگر شب... قصه شب نداشت رویا قصه و شب را بردهشاعر:رامین سعیدی

قصه از شب می نوشتم....
تا خواستم دوستت دارم را تمام کنم
صبح شد!
آن شب کوتاه! ...
مرا یاد تو
در رویا برده بود....
قصه شب را مرد روز نتواند ...
دگر شب...
قصه شب نداشت
رویا قصه و شب را برده بود....

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


گرگی ناگهان وارد بیمارستان شد/ اما زمانی که پرستاران علت را فهمیدن، نتوانستند جلوی گریه...