شهر شب


شهر شب

بیا اینک کنار ما شکوهی دارد امشب ماه به شهر شب بیا با من به شهر شعر شهر شور ، شهر مهربانی ها صفای این شب ورویا نهاده ساده ان را در کنار ما ، ببین مهتاب هم سفره گسترده واو هم در سماع و رقصشاعر:بهرام معینی

بیا اینک کنار ما
شکوهی دارد امشب ماه
به شهر شب بیا با من
به شهر شعر شهر شور ،
شهر مهربانی ها
صفای این شب ورویا
نهاده ساده ان را در کنار ما ،
ببین مهتاب هم سفره گسترده
واو هم در سماع و رقص !
میان دلبری ها و
چشمک های پی در پی
این ‌پولک های نقره ای فامش
این مهتاب روشن وزیبا !
شکوهی دارد این شب
که به گفتن نمی اید
ودر وصفش نمی گنجد کلامی
خلوصی را که بنهاده
بدون منت همواره
بی ریا بر ما ،
بیا با هم شبی تنها
بگیریم دست همدیگر
وبر خوانیم سرودی ناب ،
از دوران جوانى را
سپس با هم رها گردیم
وبرداریم قید وبند کهنه را از پا ،
وشاید سر کند در وسعت
اندوه و آواره زندگی ها مان
بنا گه گربه ای آشفته تر از من
از پنچره بالا پرید ،
واین همه رویا یک جا پرکشید !
نبود دیگر کسی تنها
اینجا در کنار ما !
پس !
از که پرسیم کجاییم
در این دیر کهن ،
وبکجا خواهیم رفت !
بهرام معینی

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


انشا در مورد روستا | 4 انشا زیبا درباره روستا برای پایه های مختلف تحصیلی