سایه ها


سایه ها

مدتهاست سایه های افتاده بر دیواررا میشمارم این نشان جنون یا دیوانگی نیست تصاویری که برصحن دیوارقاب شده اند چوب خط خاطراتیست که در ذهن عصیانم حک شده اند آنها سربازان لشگری فرتوتشاعر:آران طالبی

مدتهاست
سایه های افتاده بر دیواررا میشمارم
این نشان جنون یا دیوانگی نیست
تصاویری که برصحن دیوارقاب شده اند
چوب خط خاطراتیست
که در ذهن عصیانم حک شده اند
آنها سربازان لشگری فرتوت هستند
خسته و بی آذوقه
باقمقمه های خالی از آب
وپاهایی لرزان
که مقصد را لنگ لنگان
به بیراهه میپویند
ومسیررا لای جرزدیوارخم می کنند
دستی به نشان کمک ناگهان
ازترکهای درهم فرورفته دیواربیرون می آید
وچشمی گردشده
باصدایی بلند مرا فریاد میزند
خوابی یا بیدار!؟
درتوهم کدام زخم پیشانی
یا بریده کدام دستی !؟
بوی خون و لاشه های تلمبارشده درپشت خاکریز
نعره های دردآلود زخمیها
وبوی سربی مرمیها
درفضای غبارآلوداتاق به مشام میرسید !
سایه های پنهان
هچون شبحی روشن
درمقابل چشمانم نمایان می شدند
به وضوح میدیدم آنچه را که برما گذشت !
دستم را دراز کردم
انگشتان غرق درچربی خون
وبی حسی ناشی ازخون مردگی راباترسی درونی
که تمام وجودم را احاطه کرده بود گرفتم
جانم به لرزه افتاد
دیوارهمچون آینه برمن پدیدارشد
رعشه های رنگین
خشکی دهان وحسی مرموز
کالبدروحم را فرا گرفت
تمام دیوارمن بودم
وسایه ها
گذرمردی دراعماق زمان
که داشت جان می داد!


حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


دانلود آهنگ خاص و بی نظیر اجتماعی سارینا از شاهین نجفی