* من خمارم ساقیا پیمانه میخواهد دلم*
وز می ناب لبت مستانه میخواهد دلم
در شب معراج چشمت،عشق نازل میشود
وندران شب عشق را بیعانه میخواهد دلم
هق هق ناگفته هایم مهر لبهایم شده
درد دارم شانه ای مردانه میخواهد دلم
بال پروازم شکسته کنج این ویرانه ها
گرد شمع روی تو،پروانه میخواهد دلم
شهرزاد قصه گویم، قصه از مجنون بگو
همچو لیلی یار را، دیوانه میخواهد دلم
سوره ی آغوش را هرگه تلاوت میکنی
آیه ای پر نغز چون کاشانه میخواهد دلم
بر ستبر سینه ات ای مهربان همنشین
اندکی آرامش جانانه میخواهد دلم
* مصرع اول تضمین هست که متاسفانه نتوانستم نام شاعر خوش ذوقش را پیدا کنم.
وز می ناب لبت مستانه میخواهد دلم
در شب معراج چشمت،عشق نازل میشود
وندران شب عشق را بیعانه میخواهد دلم
هق هق ناگفته هایم مهر لبهایم شده
درد دارم شانه ای مردانه میخواهد دلم
بال پروازم شکسته کنج این ویرانه ها
گرد شمع روی تو،پروانه میخواهد دلم
شهرزاد قصه گویم، قصه از مجنون بگو
همچو لیلی یار را، دیوانه میخواهد دلم
سوره ی آغوش را هرگه تلاوت میکنی
آیه ای پر نغز چون کاشانه میخواهد دلم
بر ستبر سینه ات ای مهربان همنشین
اندکی آرامش جانانه میخواهد دلم
* مصرع اول تضمین هست که متاسفانه نتوانستم نام شاعر خوش ذوقش را پیدا کنم.