میخک سالیان


میخک سالیان

در تجسم چشمهای تو که خیره بودی باران منم لال بودی شعر منم نقیبِ کوچِ طاریانِ تبعیدی زندان که منم که منم ، تحمل چاک چاکِ بی خبری بازکاشتِ خیزرانِ فاصله در چشم انداز رویا نمیشاعر:هانی فرهمند

در تجسم چشمهای تو که خیره بودی
باران منم
لال بودی
شعر منم
نقیبِ کوچِ طاریانِ تبعیدی
زندان که منم
که منم ، تحمل چاک چاکِ بی خبری
بازکاشتِ خیزرانِ فاصله در چشم انداز


رویا نمی بینی؟


چقدر ترس تو را کشته میان راه
از تزلزل دوست داشتن ات


چقدر سینه به سینه فرو خورده سرفه ی راز
که میخک تلخ این همه سال ، سکوت ات را
این همه سالِ تلخ ، دهانم را ...


چقدر بریده رگ ات میان اشعار ام
که واکه واکه بند نمی آیی
که واژه واژه بند نمی آیم
که بند ، به ما نمی آید
ما که
آزادانه در مرگ خویش ، زیسته ایم
بی استغاثه و تردید


رویا نمی بینی ؟


من هم نمی بینم


به ساعتِ دستهای تو مانده تا پایان
از ابری که خاطره اش را گریه می کند ، بپرس
کدام تنها
کدام خیس
به خانه بر می گردیم

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


نقاشی سیزده بدر | 70 نقاشی کودکانه و رنگ آمیزی درباره سیزده به در