همیشه
رویاهایم
از پشت حنجره ی وحشی یک زن
فریاد میشد
و شبانگاه
میان رختخوابی پر از
"تو"
هجومی تلخ،
آرزوهایم را
چرکین پوش می کرد
سخت است
میان جماعتی از چشمان حریص
تنهایی تنت را
فریاد بزنی
بیا
و
ببین
رد پای از دستان ابلیس
تنم را کبود خاطرات کرده است
وخفقانی تلختر
روحم را اسیر....
رویاهایم
از پشت حنجره ی وحشی یک زن
فریاد میشد
و شبانگاه
میان رختخوابی پر از
"تو"
هجومی تلخ،
آرزوهایم را
چرکین پوش می کرد
سخت است
میان جماعتی از چشمان حریص
تنهایی تنت را
فریاد بزنی
بیا
و
ببین
رد پای از دستان ابلیس
تنم را کبود خاطرات کرده است
وخفقانی تلختر
روحم را اسیر....