قصه یک قهرمانی شگفت انگیز از زبان سرمربی/ لسترسیتی! چطور آن جام را بردی عبدالله؟
پای صحبتهای کسی که استقلال را خوزستان را به شکل ناباورانهای به قهرمانی در لیگ برتر رساند، نشستیم و از دلایل این اتفاق مهم گفتیم و شنیدیم.
به گزارش "ورزش سه"، قبل از آنکه پرسپولیس به سه قهرمانی در لیگ برتر برسد و در آستانه کسب یک جام دیگر باشد، استقلال خوزستان کار بزرگی در فصل ۹۵-۹۴ انجام داد و نگذاشت شاگردان برانکو در آن زمان جام را بالای سر ببرند که به بهانه سالگرد آن روز به یادماندنی برای مردم جنوب غرب ایران، مصاحبهای با عبدالله ویسی، سرمربی وقت آبیهای خوزستان انجام دادیم که شنیدن حرفها، خاطرات و دلایل قهرمانی تیمش خالی از لطف نیست:
* بهعنوان سرمربی تیم استقلال خوزستان و پیش از اینکه داور سوت پایان مسابقه و قهرمانی شما را بزند، چه زمانی این اطمینان در شما به وجود آمد که قهرمان لیگ برتر میشوید؟
- وقتی در هفته پایانی دور رفت ذوبآهن را در اصفهان شکست دادیم و قهرمان نیمفصل شدیم، با بچهها صحبت کردیم و آنها را به یک خودباوری رساندیم که میشود نیمفصل دیگر صدر جدول ماند و حداقل اینکه سهمیه آسیایی کسب کرد. خیلیها منتظر بودند تیم ما رفته رفته در جدول پایین بیاید، اما وقتی این اتفاق نمیاُفتاد، بچههای ما روز به روز بیشتر خودشان را باور میکردند و به قهرمانی نزدیکتر شده بودند. روز آخر برای ما بسیار خطرناک بود چون ذوبآهن تیم خیلی خوبی بود و پرسپولیس با راهآهنِ سقوط کرده بازی داشت. آنجا بود که فکر میکردیم شاید با تفاضل گل کارمان خراب شود، اما از پیروزی خودمان مطمئن بودیم ولی نیمنگاهی هم به تهران داشتیم که خوشبختانه همه اتفاقات به نفع ما رقم خورد و به قهرمانی رسیدیم.
* شما فصل را خیلی خوب شروع کردید و هفته سوم فولاد خوزستان که اسکوچیچ سرمربیاش بود را با نتیجه ۲ بر صفر شکست دادید؛ مسابقهای که خیلی هم برای اسکوچیچ مشکل درست کرد چون هر دو گل شما را حسن بیتسعید به ثمر رساند؛ بازیکنی که از تیم اسکوچیچ کنار مانده بود و همان اتفاق برای سرمربی فولاد دردسرساز شد. بیتسعید که نخستین سال حضورش را در لیگ برتر تجربه میکرد، برای آن بازی و گرفتن ۳ امتیاز خانگی چقدر انگیزه داشت؟
- شاید مهمترین موضوعی که تیم ما را قهرمان کرد، فولاد و تماشاگران فولاد و همچنین انگیزهای که از بازیکنان سابق فولاد نوین به تیم خودمان آورده بودیم. شاید اگر هفتههای هفتم یا هشتم آن فصل با فولاد بازی داشتیم و به برد میرسیدیم، قهرمان نمیشدیم، اما خیلی زود با فولاد بازی داشتیم و با ۸-۷ بازیکنی که از فولاد نوین به استقلال خوزستان آورده بودیم، به برد رسیدیم و جو خوبی به سمت ما آمد. بچههای ما میخواستند خودی نشان دهند و بگویند حقشان بوده که در فولاد بازی کنند و به اشتباه آنها را نخواستند؛ انگیزه چند برابری مقابل فولاد داشتند و تماشاگران فولاد هم به مرور زمان انگیزه بیشتری به ما میدادند. بچههای ما همیشه خودشان را در سطح بالایی نشان دادند و نکته مهم دیگر، همصدایی تمام خوزستان از جمله تماشاگران فولاد، استقلال اهواز، صنعت نفت و ... بود. تمام اتفاقات خوب به نفع ما رقم خورد و فکر میکنم مهمترین راز قهرمانی ما جدا از مسائل تاکتیکی، فنی و فوتبالی، پشتیبانی و شعارهای تماشاگران فولاد به نفع ما بود.
* در فصل ۹۵-۹۴ و بعد از برتری مقابل فولاد، در هفته چهارم هم پرسپولیس را مغلوب کردید؛ مسابقهای که چند اتفاق داشت؛ از جمله اینکه دروازهبان پرسپولیس روی گل اول و حتی دوم، اشتباه بدی انجام داد و داور بازی هم که محسن ترکی بود، خطای شدید روی هادی نوروزی را نگرفت و از طرف دیگر، برانکو از مهدی طارمی از ابتدا استفاده نکرده و او را در نیمه دوم به بازی فرستاد ولی با تمام این مسائل، شما بازی خیلی خوب و غافلگیر کنندهای از خود به نمایش گذاشتید.
- تماشاگران فولاد و استقلال خوزستان در دیدار با پرسپولیس همصدا شده بودند و همه ما را تشویق میکردند که همین اتفاق به شخص من، کادر فنی، مجموعه تیم و بازیکنان انرژی زیادی داد. آن روز برای من بهعنوان یک مربی، روز خیلی مهمی بود چون یک مقطعی چنین اتفاقی برای من افتاده بود که ۱۲ امتیاز را در شروع فصل گرفتیم. در مسابقه با پرسپولیس، یاد آن روزها افتادم و اهمیت زیادی داشت که این بازی را نبازیم. بازیکنان ما وقتی که فولاد و بعد از آن، پرسپولیس را شکست دادند، خیلی خودشان را در سطح بالایی میدیدند و روند خیلی خوبی طی کردند. حداقلاش این بود که اتفاقات سالهای قبل نیفتاد و در نیمفصل اول امتیازات خوبی جمع کردیم. به هر حال، پرسپولیس با آن تماشاگران خاص خود در اهواز و بازیکناناش به زمین آمد و اهمیتی نداشت که یکی، دو بازیکناش نباشد چون خیلی از بچههای ما برای اولین بار مقابل پرسپولیس بازی میکردند و این موضوع اهمیت داشت که چطور بازی میکنند. واقعا هم خیلی خوب و عالی کارشان را شروع کردند و با حمایت تماشاگرانمان، کار را به سرانجام رساندند. آن زمان، یاد تیم صبایی اُفتادم که یکی یکی بازیها را میبردیم و پشت سر میگذاشتیم ولی هیچکس باورمان نمیکرد. اینکه پرسپولیس باورمان نمیکرد و ما آنها را شکست دادیم، اتفاق خوبی برای ما بود چون تیم را کم کم به خودباوری رساند.
* در آن فصل چند بازیکن داشتید که در بهترین فُرم خود بازی کردند. شرایطی که قبل و بعد از آن هیچوقت نداشتند؛ برای مثال، دروازهبان و شاید خود حسن بیتسعید، رحیم زهیوی، عقیل کعبی، مهدی زبیدی و ... هم به این شکل بودند. از آن بازیکنان چه کسی که خیلی خوب بازی کرد، اما عملکردش دیده نشد و کارشناسان صحبتی درباره او انجام ندادند؟
- ما یک تیم بودیم و کل مجموعهمان خوب بود که موجب میشد در کنار یکدیگر، پازل کاملی را تشکیل دهیم. تیم ما تکمیل کننده هم بودند و وقتی بازیکنانمان از یکدیگر جدا شدند، به هر حال دوران متفاوتی سپری کردند. حسن بیتسعید به استقلال تهران رفت و در جو خیلی جدیدی بود و شاید به همین دلیل نتوانست آنطور که باید و شاید کار کند. دخسوس هم وقتی به تبریز رفت، در حد ناماش کار کرد ولی در حد یک قهرمان نبود. آن سال هم که در لیگ قهرمانان آسیا بازی کردند، از مرحله گروهی بالا رفتند و هنوز آنقدر شادابی و انرژی داشتند که بتوانند در آسیا خودنمایی کنند، اما شاید وقتی جدا شدند، نتوانستند خوب کار کنند. به هر حال، قطره قطره و دریا، دریاست. سطح هر بازیکن به صورت تک به تک مشخص شد و نتوانستند با تیمهای جدید، خودشان را وفق دهند. از آن تیم قهرمان هم خبری نبود و همه از یکدیگر جدا شده و به دنبال منافع شخصی خودمان بودیم. مثلا، من، موسی کولیبالی، بیتسعید، عقیل کعبی و ... میگفتیم دیگر در استقلال خوزستان نیستیم و باید خودمان را جمع کنیم. حالا هم که دیگر هیچ اثری از بعضی از آنها نیست!
* در یک فصل، وقتی شما سرمربی یک تیم و به ویژه باشگاه خوزستانی هم هستید، ممکن است تنشهای زیادی با بچهها بخاطر آن ذات طبیعی و فطرت تجربه کرده باشید و شاید تلاش بیشتری کردید تا آنها را به راه بیاورید. آیا شما برای اینکه روند تیم را تا پایان فصل حفظ کنید، به بازیکنان سختگیری کردید یا این شرایط موجب قهر و آشتیها، کنار گذاشتن بازیکن از تیم و ... شد؟ یا اینکه با پنبه سر بُریدید و تا آخر فصل پیش رفتید؟
- در بحث مربیگری، یک مربی دیکتاتور داریم، یک مربی هست که بازیکن از او سوء استفاده میکند و یک مربی هم وجود دارد که در این میان، اوضاع را مدیریت میکند. من کنار تیمهای بزرگ زیادی در دنیا رفتم و دیدم که مثلا، گواردیولا در زمین با مسی شوخی میکند و با او میخندند، اما او کارش را به نحو احسن انجام میدهد. یک مربی داشتیم که بازیکنان از او سوء استفاده میکردند و کسی از او حرفشنوی نداشت و دو روز بعد هم اخراج میشد و میرفت. یک مربی هم مثل فرگوسن و آرسن ونگر داریم که بحث دیکتاتوری مربیگری است، اما شاید آن موضوع دیگر جواب ندهد. من تلفیقی از دوستی و رفاقت و همچنین مدیریت را برای بازیکنان در نظر گرفتم و هیچ زحمتی هم نداشت که بخواهم با آنها اذیت شوم. اینکه بخواهند کار را خراب کنند و من بخواهم آنها را جمع کنم، به این شکل نبود. وقتی دو، سه برد آوردیم، خود بازیکنان آنقدر موضوع را مهم دیدند و متوجه شدند که باید حرفهای باشند تا نتیجه بگیریم. البته بازیکنانی هم داشتیم که شاید به این شکل نبودند. بالاخره در خانواده، کلاس درس، دانشگاه و ... چنین اتفاقاتی میاُفتد و برای ما هم پیش آمد، اما خیلی خوب آنها را جمع میکردیم. لوکا بوناچیچ یک موضوع خوبی به من یاد داد و گفت که اگر بازیکن را از بازی کردن محروم کنی، تو و باشگاه ضرر خواهید کرد چون برای او پول دادهایم. بازیکن را جریمه کن تا وظیفهاش را انجام دهد. ما هم دو، سه بار این کار را انجام دادیم که خیلی خوب و عالی بود، اما در کل، مجموعه رفاقت در استقلال خوزستان وجود داشت که کمک زیادی به ما کرد.
* تیمی که مدعی نیست و به سمت قهرمانی قدم برمیدارد یا کسب جام میکند، مطمئنا نیروهای منفی زیادی علیه خود میبینید، به ویژه اینکه شما با استقلال تهران و پرسپولیس رقابت داشتید. آیا این موضوع را که نخواهند استقلال خوزستان قهرمان شود را در استانتان بخاطر برخی حسادتها و مربیان همدورهای یا اینکه جریانی غیر از هواداری از سوی فدراسیون، سازمان لیگ، داوران و ... باشد را احساس کردید؟
- شاید آن سال، تجربه خود من با صبای قم که میگفتند، نمیگذارند آسیایی شویم و نباید زور بزنیم، کمک زیادی کرد تا این موضوع را نادیده بگیرم و بچهها را آنقدر از نظر ذهنی و روحی پرورش دهیم که به این موضوع فکر نکنند. آنقدر با این مسئله به قدرت فکر کردیم که ذهن بازیکنان درگیر چیزی غیر از بردن نبود. البته برای ما پیش آمد که داور به ضررمان سوت میزد و بازیکنان میگفتند که نمیگذارند ما قهرمان شویم، اما من گفتم وقتی پرسپولیس و فولاد را بردیم، چه کسی جلوی ما را گرفت؟ من گفتم اگر ما خوب باشیم، هیچکس نمیتواند کاری انجام دهد. این موضوع خیلی به ما کمک کرد. وضعیت صبا را برای بازیکنان استقلال خوزستان مثال زدم و گفتم در حالی که مدام عنوان میکردند نمیگذارند صبا آسیایی شود، به این مهم رسیدیم. به بازیکنانم گفتم شما بروید و به استقلال گل بزنید، ببینم چه کسی میخواهد جلوی شما را بگیرد؟ آنقدر از نظر روانی با بازیکنان کار کردیم که انرژیهای منفی هم برای ما مثبت بود. وقتی یک بازی را میبردیم، تک به تک آنها را در رختکن صدا میزدم و میگفتم دیدی که بردیم، تو عالی بودی و به این شکل بازی کردی که کسی جلودارمان نبود. وقتی هم یک داوری علیهمان بود، فیلم آن مسابقه را میگذاشتم ولی انرژی مثبت را به بازیکنان میدادم تا کارشان را انجام دهند.
* در بازی آخر که مقابل ذوبآهن بازی کردید، شرایط طوری بود که همه فکر میکردند شانس پرسپولیس برای قهرمانی بیشتر است و همه خودشان را برای قهرمانی آنها آماده میکردند چون شما با یک تیم قویتر بازی داشتید که مربی آنها(یحیی گلمحمدی) هم پرسپولیسی بود و از طرف دیگر، پرسپولیس در ورزشگاه آزادی برابر راهآهنی بازی داشت که سقوطاش قطعی بود. اگر شرایط تغییر میکرد، تیم استقلال خوزستان دوم میشد و قافیه قهرمانی را میباختید، باز هم خوشحال میشدید که این جایگاه را کسب کردید؟
- تا یک جایی ما برای نیفتادن بازی میکردیم؛ حتی در اوایل فصل و در اردوهای قبل از شروع مسابقات، میگفتند این تیم نیفتد و حتی برای ما پاداش بقا در لیگ برتر گذاشته بودند. تا یک جایی هم برای سهمیه آسیایی تلاش کردیم ولی اگر در روز آخر قهرمان نمیشدیم، به خود من برمیخورد. شاید مردم و مسؤولین خوزستان خوشحال میشدند که به آسیا رفتیم، اما بخاطر اینکه زین اسب را برای قهرمانی بسته بودیم، ظلم بود که قهرمان نشویم. حدود ۲۵-۲۴ هفته صدرنشین بودیم و خیلی بد میشد که اتفاق دیگری بیفتد. آن هم پرسپولیسی که قعرنشین بود و با برانکو به بالای جدول آمد. واقعا ظلم بود اگر به جام نمیرسیدیم. این موضوع را هم در رختکن به بازیکنانم گفتم که یک مادر میداند ۹ ماه بارداری یعنی چه، یک سرباز میداند ۲۴ ماه سربازی یعنی چه، یک دانشآموز میداند یک سال تحصیلی یعنی چه، یک زندانی میداند زندان یعنی چه و امروز، شما بازیکنانِ استقلال خوزستان هستید که میدانید ۳۰ هفته بدبختی کشیدن یعنی چه. به بازیکنانم گفتم این مردم برای آمدن به ورزشگاه پول دادهاند تا قهرمانی شما را ببینند و ما هم پول گرفتیم تا خودمان را به نمایش بگذاریم؛ این حرفهای من خیلی تاثیرگذار بود و واقعا اگر قهرمان نمیشدیم، به خود من برمیخورد و تمام بازیکنان ناراحت میشدند، اما مهمترین موضوع این بود که تیمِ یحیی به اهواز آمده بود و دفاع میکرد تا شاید یک مساوی بگیرد و بهعنوان یک پرسپولیسی، کاری کند تا پرسپولیس قهرمان شود؛ قابل احترام هم بود ولی ما از دفاع کردن آنها نهایت استفاده را بردیم و یک گل خیلی خوب زدیم. بعد هم آنها برای زدن گل جلو آمدند و باز شدند، اما ما کار اصلی خود که ضد حمله بود را انجام دادیم و به گل دوم و قهرمانی رسیدیم.
* در لیگ پانزدهم، اتفاق تلخی که ممکن است در طول مسابقات بیفتد و روح و روان شما را بهم بریزد، تا جایی که حتی شما در فکر رها کردن کار در هر مقطعی از فصل باشید، افتاد؟ یا همه چیز با دردسر حداقلی و راحت پیش میرفت؟
بخاطر اینکه دو سال قبلاش هم من با مجموعه استقلال خوزستان کار کرده بودم، رفتار مسؤولین تیم از جمله سرپرست تیم، مدیر باشگاه، کادر فنی، سرپرستیِ مجموعه از نظر تدارکاتی مثل نوع غذا، رفت و آمد و ... را میدانستم. از نحوه رفتار آقای فاضل بختیاری بهعنوان مدیر و همچنین سرپرست تیم کاملا مطلع بودم. تمام این مسائل، آنقدر به من انرژی مثبت داد که اگر کار بدی هم افتاد، به شکل بدی آن را نگاه نکنم. تمام تمرکزم روی اتفاقات زیبا به نفع استقلال خوزستان بود. روز به روز به خودم، تیمم و مجموعه باشگاه اطمینان پیدا میکردم و امیدوارتر میشدم. واقعا هم هیچ چیز بدی در تیم ما وجود نداشت، یعنی اگر یک چیز بدی هم بود، به شکل خوبی آن را نگاه میکردم. برای مثال، اگر پرداخت پاداش دو روز به تاخیر میاُفتاد، گلایه نمیکردم و آنقدر به مجموعه تیم و بازیکنان اطمینان داشتم که به هیچ چیز دیگری فکر نمیکردم. دستانداز زیادی جلوی پای من وجود نداشت چون همهی مجموعه یکدیگر را میشناختیم.
* بعد از قهرمانی با استقلال خوزستان، رقص یزله را به همراه بازیکنان در ورزشگاه داشتید. آیا این کار را در مکان دیگری هم انجام داده بودید یا فقط مقابل هوادارانتان و برای خوشحال کردن آنها به نمایش گذاشتید؟
- یک رقص محلی عربی بود؛ بالاخره من بچه خوزستان، بهمئی بختیاری هستم و با اعراب زندگی کردم. مردم میدانند که من آن رقص را بلد هستم، اما آن کار را انجام دادم تا خودم را با اعراب وفق دهم چون در سرما و گرما خیلی زحمت کشیده بودند. تعداد زیادی از تماشاگران ما عرب بودند و برای تیمم و خوزستان زحمت کشیدند. وظیفهام بود به نوعی از آنها قدردانی کنم و یزله عربی بروم تا بدانند قدرشان را میدانم. دم آنها گرم و امیدوار هستم دوباره روزی بتوانم شادی و شور را به خوزستان بیاورم. وقتی بازیکن بودم، با شاهین اهواز جشن و پایکوبی کردیم؛ با فولاد خوزستان که کمک مربی بودم، جشن قهرمانی داشتیم و با استقلال خوزستان هم که سرمربی بودم، قهرمانی را به اهواز آوردیم. سه سال هم در بدبختی استقلال خوزستان را نگه داشتیم و مردم این موضوع را میدانند. من هم تقریبا بهعنوان بازیکن، مربی و سرمربی، دِین خودم را ادا کردم ولی باز هم دوست دارم این مردمی که هیچ چیزی ندارند را خوشحال کنم.
* بهعنوان مربیای که در یک دوره عجیب و غریب لیگ برتر، تیمش را به قهرمانی رسانده، قدرشناسی را دیدید؟ صادقانه بگویید عبدالله ویسی در مقایسه با یک مربی که مثلا در استقلال و پرسپولیس تیمش را به قهرمانی رسانده، مورد ستایش قرار گرفته یا در این زمینه کوتاهی شده است؟
- صادقانه بگویم نه؛ با من آنقدر بدرفتاری کردند که از خوزستان بیرونم کردند، هنوز هم پاداشهای من را ندادند. برای مثال اگر یک ورزشکار در یک رشته انفرادی برای استاناش مقام ملی کسب کند، به او زمین یا حتی یک پاداش میدهند؛ یعنی قدر او را میدانند ولی ما یک تیم فوتبال که هیچکس انتظاری از آن نداشت و برای سقوط نکردن آن پاداش گذاشته بودند را به قهرمانی رساندیم و تمام استان را خوشحال کردیم، اما نه تنها پاداشی به ما ندادند، بلکه پاداشی که در قراردادم بود را نیز پرداخت نکردند و هنوز هم برای دریافت مطالباتم به فدراسیون فوتبال و سازمان لیگ میروم. شاید این کار برای یک مربی که تیمش را به قهرمانی رساند، جالب نبود. اگر حتی تیم سقوط میکرد، نقش اول را من داشتم و حالا هم که به قهرمانی رسانده، نقش اول هستم، اما همیشه گفتهام که همه دست به دست هم دادند و یک گروه خیلی خوبی در کنار مردم، تماشاگران و فولادیها بودیم. در کل، من سرمربی بودم و واقعا انتظار نداشتم به آن شکل رفتار کنند. آن اتفاقات برای من جالب نبود و حتی از استقلال خوزستان هم بیرونم کردند!
* به نوعی میتوان قهرمانی شاهین اهواز در ایران را با قهرمانی استقلال خوزستان در لیگ برتر تشبیه کرد. حال و هوای آن زمان و مسابقهی نیمه نهایی که شاهین مقابل پرسپولیس به برتری رسید، به فینال صعود کرد و ملوان را با نتیجه پُر گلی شکست داد و به قهرمانی دست پیدا کرد را در خاطر دارید؟
- آن زمان ۱۷ سال سن داشتم که نخستین بازی رسمی و بزرگ من بود که یک گل هم به پرسپولیس زدم و آنها را با نتیجه ۳ بر یک در اهواز شکست دادیم و در بازی برگشت با یک گل نتیجه را واگذار کردیم. در دیدار رفت فینال با نتیجه ۳ بر یک مقابل ملوان در شهر انزلی باختیم، اما در مسابقهی برگشت در اهواز، به برتری ۴ بر صفر رسیدیم که من یک پاس گل به کوروش بختیاریزاده دادم. آن تیم هم خیلی خوب بود، همه با هم رفاقت داشتند و قدر یکدیگر را میدانستند.
* دیدار مقابل پرسپولیس در آن زمان با اتفاق خاصی همراه نبود؟
در دیدار با پرسپولیس هیچ مسئله داوری نبود. اصلا عشق میکردیم که پرسپولیسیها را میدیدیم؛ عکس ناصر محمدخانی را در اتاقم داشتم. وقتی بازیکنان پرسپولیس را دیدم، اصلا نمیدانستم باید چه کاری انجام دهم. پرسپولیس روی نیمکت هم علی پروین را داشت و بهروز سلطانی دروازهبان آن تیم بود. واقعا ما بال بال میزدیم که آنها را ببینیم، اما بالاخره برنده شدیم که خاطره خیلی خوبی بود.
* حرف پایانی...
- به هر حال ما با آن شاهین قهرمان شدیم و با فولاد خوزستان هم که مربی اول تیم بودم، به قهرمانی لیگ برتر رسیدیم. با صبای قم آسیایی شدیم، با شاهین بوشهر به لیگ برتر آمدیم و با استقلال خوزستان به قهرمانی دست یافتیم، اما باز هم میگویند پس از استقلال خوزستان کاری نکرد. سپاهان را در رده دوازدهم جدول تحویل گرفتم و با آن هزینهی کم، در رتبه ششم تحویل دادم؛ با شاهین بوشهر بالا آمدیم ولی نمیدانم چرا آن اتفاقاتی که باید، برای ما نمیاُفتد!