دختر لر


دختر لر

مَلِکا دست تو نازم که چه پر آمده ای به فراسوی رخ دختر لر آمده ای نه که باور نشود باغ مرا خو بکنی که شلم خوانم و تو آس دلم رو بکنی ملکا تلخ نشو طالع من این بشده ز تو سهمم فقط این دختر شیرینشاعر:احمد خشنودی فر

مَلِکا دست تو نازم که چه پر آمده ای
به فراسوی رخ دختر لر آمده ای

نه که باور نشود باغ مرا خو بکنی
که شلم خوانم و تو آس دلم رو بکنی

ملکا تلخ نشو طالع من این بشده
ز تو سهمم فقط این دختر شیرین بشده

تو بپرسی که در اهواز مگر قند نبود؟
نه نبودش که نبودش به تو سوگند نبود

شکری جز لب او کام مرا تلخ بشد
ره من با دگران قونیه تا بلخ بشد

به دوصد مشکلمان دیده یمان بسته نشد
لیک رفتیم و قدم پشت قدم خسته نشد

چو که بشنید تمنای مرا داد امان
که گذر کرده ام از تو و از آن درّ گران

قلمش داد به دستم که چه خواهی؟ بنویس
جوهرعشق بزن لایتناهی بنویس

بنوشتیم که قطعاً لب خرّم برسد
به دم عشق کُرَن تا لب خرّم برسد

مَلِکا دست تو نازم که چه پر آمده ای
به فراسوی رخ دختر لر آمده ای

احمد خشنودی

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


کودکان قربانیان قلدری اینترنتی