اسفار اربعه بانوى کتابدار
یاشار هدایی، عضو شورای کتاب کودک در یادداشتی به زندهیاد ثریا قزلایاغ، نویسنده، مترجم و مدرس حوزه ادبیات کودک و نوجوان پرداخته است.
نوشتن از او کاریست نه چندان سهل و در میان دشواریها، ناهمخوانی فرم و محتوی دشوارتر از همه است.به هر نحو و سیاقی که بخواهی قلم بگردانی این دو به هم نمیسازند. گویی هیچ شکل و قالبی گنجایش کارنامه فربه این بانوی فرهیخته را ندارد. لاجرم باید برش بزنی به مقطعی از زندگیاش و یا به گوشهای از کارنامه فاخرش، تا بتوانی نقطه پایانی بگذاری بر انتهای نوشته.
اما از هر طرف که بروی به «کودکى» میرسی و «کتاب». چندان که حیات و ممات او نیز گره خورده بود با این دو موضوع. زندهیاد ثریا قزل ایاغ را در توصیفی به جا و دقیق، «دل سپرده به کودکان» خواندهاند؛ اما چرا؟
او خود به این پرسش چنین پاسخ داده است: «وارد شدنم به عرصه ادبیات کودکان، شاید ناخودآگاه سهیم کردن کودکان در لذتی باشد که خود در کودکی از آن بهره بردهام.» این جملات خلاصه و فشردهایست از زندگی او که همچون سفرهاى انفسى چهار گانه است.
سفر نخست او در کودکى و با کتاب آغاز مىشود. او فرزند خانوادهاى متوسط، با سواد و فرهنگ دوست بود. از اینرو و آنچنان که خود مى گفت، «در میان کتاب و مجله و موسیقى و شعر و ادبیات بالید.»
سفر دوم او با کتاب و در کتاب است که با ورود به دانشگاه آغاز مىشود. او پس از فارغالتحصیلى از رشته روزنامهنگارى با رتبه نخست در سال ١٣٥٠،عازم دیار فرنگ مىشود تا در رشته کتابدارى تحصیل کند. پس از بازگشت به وطن در سال ١٣٥٣، مدتى را در کتابخانه مرکزى دانشگاه صنعتى شریف فعالیت مىکند و پس از آن در سالهاى ١٣٥٥ تا ١٣٨١ به عنوان عضو هیات علمى گروه کتابدارى دانشگاه تهران و در کسوت استاد ادبیات کودک به تدریس مىپردازد.
سفر سوم او، سفر با کتاب به سرزمین کودکى است. زندهیاد ثریا قزل ایاغ، به رغم این پیشینه آکادمیک، از عمل باز نمىماند. حضور او در شوراى کتاب کودک و به تعبیر خودنوشتش، «حضور در حلقه مهر» خانمها توران میرهادى و نوشآفرین انصارى، بسترى را فراهم مىکند تا بیش از پیش به فعالیت اجتماعى در زمینه کودگ و کتاب بپردازد.
نگاه خاص و ویژه زندهیاد ثریا قزل ایاغ به کتاب، نه به عنوان یک کالا، بلکه به مثابه موجودى زنده و اثربخش در زیست اجتماعى، در این دوره از سفر او متجلى مىشود. چندانکه بر این باور بود که: «ما جامعه کتابخوان نخواهیم داشت، مگر اینکه بچههاى کتابخوان داشته باشیم.»
بخش عمده فعالیتهاى او در شوراى کتاب کودک و آثار گرانمایهاى که در عرصه ادبیات کودک و فرهنگ کودکى پدید آورد، نشانگر نگاه اجتماعى او به کتاب و کتابخوانى بود. حضور و مشارکت در تاسیس و تکمیل «کتابخانه کانون اصلاح و تربیت» و «مهمان شهرها»(اردوگاه مهاجرین افغان) و تحریر کتابها و مقالاتى براى کودکان نابینا و توانیاب و … همگى ادلهاى هستند بر این مدعا که دراین پنج دهه کوشش ارجمند، هیچ بخشى از اجتماع از دید تیزبین و ژرف او دور نمانده است.
و اما گویى مقدر بود تا سفر چهارم او به سوى حق نیز با کتاب و کودکى قرین باشد. او وداع آخر را به طلوع بامداد روز جهانى کتاب کودک پیوند زد و از میان ما رفت.
«حسن مآب و طوبى له»