بارانِ ترس


بارانِ ترس

بانگ ابر و برق زیبایی که باران میدهد کودکی ترسان به سوی مادرش جان میدهد از جهالت گر کسی ظاهر نگر باشد به دهر ای هدا ایمان ز کف ازترس، آسان میدهد .............. یامن ارجوه بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِشاعر:سیدمحمد میرهدائی

بانگ ابر و برق زیبایی که باران میدهد
کودکی ترسان به سوی مادرش جان میدهد
از جهالت گر کسی ظاهر نگر باشد به دهر
ای هدا ایمان ز کف ازترس، آسان میدهد
..............
یامن ارجوه

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

ای که دارم من امید از خیر تو
ایمن ازخشمی نجویم غیر تو
ْ
تو عطا کردی ز خُردی بیکران
مسئَلت کردم زتو در این جهان

مسئلت ناکرده،منعِم کرده ای
غافلت را نیز ملهم کرده ای

مهرورزی تو عطا فرما مرا
معرفت تا من ببینم ما ترا

آنچنان پیمانه ام لبریز کن
هم به دنیا و زاخرا نیز کن

نیست نقصی و کمی از نعمتت
چونکه دادی نعمتی از رحمتت

نور را کی تیرگی را مهلتی
تا برای شر نماند فرصتی

هرچه خیری درحیاتست وممات
تو ببخشم تا ز شر نَبْوَدْ سمات*

صاحب جاه و جلالی و کرام
صاحب جودی ،نعیمی وسلام

آتش و موی سفید این حقیر
کی بسوزانی تو ای حی کبیر

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


جدیدترین عکس های 00:00 عاشقی با متن های رمانتیک