برو ای غم


برو ای غم

برو ای غم از اینجا سایه کم کن برو از دل برو بر من کرم کن دلم از دست غم ها غرق خونست دلم بیچاره در مرز جنونست برو ای غم که گنجایش ندارم من ازدست تو آسایش ندارم برو ابر سیاه ماتمت را ببر از آسمانشاعر:ملیحه ارجمند

برو ای غم از اینجا سایه کم کن
برو از دل برو بر من کرم کن
دلم از دست غم ها غرق خونست
دلم بیچاره در مرز جنونست
برو ای غم که گنجایش ندارم
من ازدست تو آسایش ندارم
برو ابر سیاه ماتمت را
ببر از آسمان شهر از اینجا
تو هر لحظه به یک صورت نمایان
گهی اشکی گهی در خنده پنهان
گهی در شب سراغ ما بگیری
دل شهری گرفتی در اسیری
شبی ناریک و سردو بی تردد
زدی بر قلب سردار و سپهبد
گهی در روز روشن پیش چشمم
دوچندان می کنی اندوه و خشمم
گهی روی زمین گه آسمانی
شرر ها می کنی تا می توانی
گهی باران شوی سیلاب گردی
تو با این دل همیشه در نبردی
برو ای غم از این خانه سفر کن
کمی آرام بگیر کمتر شرر کن
دلم دیگر ندارد هیچ نایی
سراغم را بگیر شادی کجایی؟

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


انواع فونت و متن بسم الله الرحمن الرحیم برای بیو اینستا