پوکه های خالی ، بوی خوب باروت میدهند
چوب های درخت بلوط ، بوی تابوت میدهند
از جاده فهم آدم میگذرد اوهام و خیالات
راه های نرفته ، بوی تنهایی برهوت میدهند
تنها نشسته ام در خلوتی خود خواسته ام
اتاق های بسته ، بوی وهم سکوت میدهند
خسته از رفتن و در جا میزنم در جای خود
تارهای گوشه ی دیوار ، بوی عنکبوت میدهند
خاطر آسوده ام که راز دار خویش بوده ام
تمام معدن های پنهان ، بوی یاقوت میدهند
هنوزم تنها شرط عاقل بودن ، دیوانگی است
تا همیشه ، دیوانه ها بوی هپروت میدهند
نام اثر : اتاق تنهایی
سروده شده در همین چند لحظه پیش
مکان سرایش : غار تنهایی !
چوب های درخت بلوط ، بوی تابوت میدهند
از جاده فهم آدم میگذرد اوهام و خیالات
راه های نرفته ، بوی تنهایی برهوت میدهند
تنها نشسته ام در خلوتی خود خواسته ام
اتاق های بسته ، بوی وهم سکوت میدهند
خسته از رفتن و در جا میزنم در جای خود
تارهای گوشه ی دیوار ، بوی عنکبوت میدهند
خاطر آسوده ام که راز دار خویش بوده ام
تمام معدن های پنهان ، بوی یاقوت میدهند
هنوزم تنها شرط عاقل بودن ، دیوانگی است
تا همیشه ، دیوانه ها بوی هپروت میدهند
نام اثر : اتاق تنهایی
سروده شده در همین چند لحظه پیش
مکان سرایش : غار تنهایی !