دل ودست ونفسهایم گرفته بوی الکل
من از ترس تو ای ویروس رفتم سوی الکل
حواسم را حسابی جمع کردم ، میگذارم
کلید و گوشی ام را ، کیف را پهلوی الکل
نمیگیرم سراغی از گلاب ناب قمصر
در دکان وداروخانهام پی جوی الکل
بدین سان در قرنطینه دل ای دل خوانده ام من
دم شور و نوایم هست ، های وهوی الکل
به قدری چشمهی خمخانهها در حال جوشش
که جاری شدمیان شهر واستان ، جوی الکل
نرفته مسجد و بالای منبر چند روزی
گمانم شیخ ما هم شد روایت گوی الکل
علی صادقی
من از ترس تو ای ویروس رفتم سوی الکل
حواسم را حسابی جمع کردم ، میگذارم
کلید و گوشی ام را ، کیف را پهلوی الکل
نمیگیرم سراغی از گلاب ناب قمصر
در دکان وداروخانهام پی جوی الکل
بدین سان در قرنطینه دل ای دل خوانده ام من
دم شور و نوایم هست ، های وهوی الکل
به قدری چشمهی خمخانهها در حال جوشش
که جاری شدمیان شهر واستان ، جوی الکل
نرفته مسجد و بالای منبر چند روزی
گمانم شیخ ما هم شد روایت گوی الکل
علی صادقی