کجایند مردان بی ادعا؟!…


کجایند مردان بی ادعا؟!…

شفقنا- محمد علی نادعلی زاده در یادداشتی نوشت: اینجا خط مقدم است. رزمندگان اسلام در حال تثبیت خطوط پدافندی خود در منطقه عملیاتی خیبر هستند. اما از فرمانده و قائم مقام لشگر 27 محمد رسول الله(ص) خبری در دست نیست… اگرچه شایعاتی از شهادت حاج همت و اکبر زجاجی به گوش می رسد و در بین رزمندگان دهان به دهان می شود […]

کجایند مردان بی ادعا؟!…

شفقنا- محمد علی نادعلی زاده در یادداشتی نوشت: اینجا خط مقدم است. رزمندگان اسلام در حال تثبیت خطوط پدافندی خود در منطقه عملیاتی خیبر هستند. اما از فرمانده و قائم مقام لشگر ۲۷ محمد رسول الله(ص) خبری در دست نیست…

اگرچه شایعاتی از شهادت حاج همت و اکبر زجاجی به گوش می رسد و در بین رزمندگان دهان به دهان می شود اما نه آنها و نه فرماندهان نمی خواهند و نمی توانند باور کنند. بالاخره سه چهار روز بعد، پیکر فرمانده شناسایی و خبر شهادت «حاجی» تایید می شود.

هفدهم اسفند ماه، سالروز شهادت سردار بی سر و دست خیبر حاج محمد ابراهیم همت در سال ۱۳۶۲ است. از شهید همت که یکی از نام آشناترین فرماندهان شهید دوران دفاع مقدس است، کم و بیش خاطراتی گفته و شنیده شده اما آنچه نگارنده قصد دارد مقارن با سی و ششمین سالگرد شهادت این بزرگ سرباز بی ادعای امام خمینی به صورت گذرا به آن اشاره کند، سلوک فردی و سیاسی اوست. همه رزمندگان – خصوصا تهرانی ها – حاجی را به خاکی و بی آلایش بودنش می شناختند، به گونه ای که واقعا نمی شد در جمع بسیجیان، او را که فرمانده لشکر همیشه پیروز محمد رسول الله(ص) بود؛ به راحتی شناخت. او بین خودش و سایر فرماندهان با بسیجیان معمولی هیچ تفاوت و تمایزی قائل نبود. کما این که به لحاظ سلوک سیاسی و مشی فرماندهی وقتی مسئول روابط عمومی و بعدا فرمانده سپاه پاوه بود هم بین کرد و غیر کرد، سپاهی و غیر سپاهی و شیعه و سنی تفاوتی قائل نبود.«همت در صحبت هایش تاکید داشت که ما با اهل تسنن، نقاط مشترک قوی داریم، مبادا مشکلی پیش بیاید».

او همیشه در خط مقدم بود. یا جلوتر از نیروهای خودش و یا در یک خط.

حاج همت نماد نسلی از جهاد و شهادت بود که خالصانه جهاد می کرد و ذوب در امام بود؛ به گونه ای که از خدا می خواست دوران بی خمینی را نبیند: «همت می گفت در مکه از خدا چند چیز خواستم، یکی اینکه در کشوری که نفس امام نیست نباشم حتی برای لحظه ای»

و عاشقانه و صمیمانه زندگی می کرد: «بعد تو را از خدا خواستم و دو پسر – به خاطر همین هر دفعه می دانستم بچه ها چی هستند. آخر هم دعا کردم نه اسیر شوم و نه جانباز»

همسرش سالها بعد با غرور و عزت می گوید:« طعمی که از زندگی با حاجی چشیدم از جنس این دنیا نبود، مال بالا بود، مال بهشت بود. خدا رحمت کند حاجی را همیشه سر اینکه حلقه ازدواج دستش باشد اذیتش می کردم. می گفتم: حالا چه قید و بندی داری؟ می گفت: حلقه، سایه یک مرد یا زن در زندگی است. من دوست دارم سایه تو همیشه دنبال من باشد. من از خدا خواسته ام تو جفت دنیا و آخرتم باشی»

رابطه صمیمانه او با خانواده اش در روایت شیرین خانم ژیلا بدیهیان همسر بزرگوار حاج همت در کتاب «نیمه پنهان ماه» برای علاقه مندان هنوز قابل استفاده است.

اکنون سی و شش سال از شهادت و رقص خونین بی سر و دست حاجی می گذرد و جامعه ما در خط مقدم سخت نیاز دارد به کسانی که «همت» شان چون او بلند باشد و «ابراهیم» وار ، اسماعیل نفسشان و مطامع شخصی و قبیله ای شان را قربانی منافع دین و میهن و مردم کنند.

امروز؛ بی ادعا در خط مقدم

۲- به خاطر بیماری یکی از نزدیکان، دو سه روزی است که در پی دکتر و دوا هستم. می توانم با دقتی بالا از داروخانه ها گزارش بدهم: تا سه روز پیش در داروخانه ها مواد ضد عفونی اعم از ژل و محلول و الکل نبود. پریروز رسید و دیروز به جز ماسک! هر کس هر چقدر می خواست، خرید می کرد. در یک داروخانه که برای تهیه دارو به آن مراجعه کرده بودم ، خانمی حدود یک میلیون تومان الکل و دستکش خرید. البته شاید برخی برای اهداء و برخی دیگر به دلیل بی اعتمادی به استمرار عرضه این اقلام بیش از نیاز خریداری می کردند.

دو پیشنهاد ساده:

– اگر عرضه اقلام ضد عفونی و بهداشتی در این هفته کماکان به درستی و دور از دلالی واسطه ها ادامه داشته باشد، اعتماد باز می گردد و بازار سیاه و احتکار عمده و خرد؛ خود به خود منتفی خواهد شد.

– اگر داروخانه ها بتوانند محل مراجعان برای خرید چنین اقلامی را از نیازمندان به دارو و نسخه در دست ها جدا کنند، هم خودشان راحت تر کار را مدیریت می کنند و هم کسانی که برای بیمارشان در پی دارو هستند، کارشان زودتر راه می افتد و دارو زودتر به بیمار می رسد؛ شفا که دست خداست!

اما بیمارستان و ما ادراک … گزارشی مختصر از خط مقدم این روزها

کمبود ماسک و دستکش؛ تمام شدن مایع و ژل ضد عفونی

و تا بخواهی بهت و ترس و سر گیجه مراجعان و اخلاص و فداکاری کادر درمان…

خدا نکند کارتان این روزها به بیمارستان بیفتد… آخر الزمان و روز قیامت را شاید در برابر دیدگانتان ببینید: یوم یفر المرء من اخیه(روزی که برادر از برادر می گریزد…)

دیشب وقتی بیمار اورژانسی آوردند، هر کسی از مراجعه کنندگان به سویی می رفت و از برانکارد حمل بیمار فرار می کرد، اما کادر پزشکی و پرستاری با فراخواندن یکدیگر به سوی بیمار بدحال می شتافتند و پروانه وار به دورش می چرخیدند. اینجا در خط مقدم مبارزه با کرونا کادر بیمارستان سر از پا نمی شناسند، مهم نیست که یکی ماسک ندارد، یکی دستکش ندارد و یکی گان! مهم بیمار و همراهانش هستند که جز خدا و کادر درمان کس دیگری را ندارند.

در آستانه میلاد بزرگ مولای دو عالم آقا امیرالمومنین علی (ع) از خداوند منان شفای همه بیماران و سلامت همه کارکنان مراکز درمانی که این روزها اعم از زن و مرد، عاشقانه و بی ادعا در خط مقدم حضور دارند را خواهانم و به ملت ایران داشتن چنین فرزندانی را تبریک می گویم.

سر و جانتان سلامت و میلاد مولای متقیان مبارک!

انتهای پیام

fa.shafaqna.com

شفقنا در شبکه های اجتماعی: توییتر | اینستاگرام | تلگرام

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه گوناگون

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید
منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


انداختن جسد در بشکه اسید برای مخفی ماندن جنایت + جرئیات و اعتراف قاتل