در سرابِ عشقِ تو تشنه و بی آب شدم
آنقَدَر رفتی و رفتم از پِی اَت خوار شدم
شوقِ هم صُحبتی اَت دارویِ بی درمانی اَم بود
در فراقِ عشقِ تو خسته و بیمار شدم
آنقَدَر رفتی و رفتم از پِی اَت خوار شدم
شوقِ هم صُحبتی اَت دارویِ بی درمانی اَم بود
در فراقِ عشقِ تو خسته و بیمار شدم