سراب عشق


سراب عشق

در سرابِ عشقِ تو تشنه و بی آب شدم آنقَدَر رفتی و رفتم از پِی اَت خوار شدم شوقِ هم صُحبتی اَت دارویِ بی درمانی اَم بود در فراقِ عشقِ تو خسته و بیمارشاعر:جعفر اسدی

در سرابِ عشقِ تو تشنه و بی آب شدم
آنقَدَر رفتی و رفتم از پِی اَت خوار شدم
شوقِ هم صُحبتی اَت دارویِ بی درمانی اَم بود
در فراقِ عشقِ تو خسته و بیمار شدم

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


شعر لطف حق به صورت داستان + متن شعر