ترس


ترس

من از مردن نمی ترسم ولی از درد می ترسم از آن دردی که عشقش بر سرم آورد می ترسم نمی ترسیدم از عاشق شدن اما از آن روزی که خواندم قصه مجنون صحراگرد می ترسم ندارم هیچ امیدی نه شور و شوق وشاعر:خجسته ناطق


من از مردن نمی ترسم ولی از درد می ترسم
از آن دردی که عشقش بر سرم آورد می ترسم

نمی ترسیدم از عاشق شدن اما از آن روزی
که خواندم قصه مجنون صحراگرد می ترسم

ندارم هیچ امیدی نه شور و شوق و غوغایی
من از این حالت افسرده و دلسرد می ترسم

زبس نا مردمی دیدم ز نامردان این دوران
به هر جایی که بینم سایه ای از مرد می ترسم

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


انواع فونت و متن بسم الله الرحمن الرحیم برای بیو اینستا