با دلم گفتم بَرِ یار شوم
سیخ داغی بردلِ ریش کنم
عنان تن و جانم بدست
دورازدیارِدلِ خویش کنم
چاشنی مهروکمی درک زنم-
برجسم وتقدیم کم وبیش کنم
کشیدم نقشه با رسم زمانه
خط زدم چندی که اومیش کنم
باز آمد آن روز بعدازاینهمه
لرزیدجان وتن تابدان کیش کنم
توبه کردم ندهم دل چه کنم ؟!
سیخ دردل مِهرِِهرسال, بیش کنم ...
امیرسام بابائی
5-اسفند-98
سیخ داغی بردلِ ریش کنم
عنان تن و جانم بدست
دورازدیارِدلِ خویش کنم
چاشنی مهروکمی درک زنم-
برجسم وتقدیم کم وبیش کنم
کشیدم نقشه با رسم زمانه
خط زدم چندی که اومیش کنم
باز آمد آن روز بعدازاینهمه
لرزیدجان وتن تابدان کیش کنم
توبه کردم ندهم دل چه کنم ؟!
سیخ دردل مِهرِِهرسال, بیش کنم ...
امیرسام بابائی
5-اسفند-98