چرا رفتی ؟


چرا رفتی ؟

چرا رفتی ؟ « چرا رفتی ؟ چرا ؟ من بیقرارم » نگفتی میروم تا چک بیارم ؟ نگفتی ضامت من ، وام بردار گذاری تا به کی چشم انتظارم ؟ ً حسابی روی فیشت باز کردم و روی این حسابم استوارم چک صیادی ام درشاعر:عادل فنائی

چرا رفتی ؟

« چرا رفتی ؟ چرا ؟ من بیقرارم »
نگفتی میروم تا چک بیارم ؟

نگفتی ضامت من ، وام بردار
گذاری تا به کی چشم انتظارم ؟ ً

حسابی روی فیشت باز کردم
و روی این حسابم استوارم

چک صیادی ام در دام شرخر
بدون اعتبارت بی تبارم

تمام اعتبارم بودی اکنون
شبیه سفته ای بی اعتبارم

منم مدیون وام اعتبارت
برایت با دلم در انحصارم

تو در ضامن شدن چابکسواری
و من در دلخوشی یکه سوارم

بیا مردی بکن برگرد جانم
شده این زندگانی زهرمارم

اگر با من نسازی رفتم از دست
نگیری دست من تحت فشارم

تو را ای ضامن ایام شادی
حواله می کنم پروردگارم

بیا ای بازوانت بانکی از عشق
« به سر سودای آغوش تو دارم »

٩٨/٠٥/١٣
عادل فنائی

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


چه عواملی باعث می‌شود نتیجه انتخابات آمریکا غیرقابل پیش‌بینی باشد؟