نه پسر داشت
نه دختر
نه درخت
روزها منتظر آمدن باران بود
و شب از جانب آب
یا خاک
و یا حتی سنگ
با خدا نامهنگاری میکرد
مادرش نیز به فرهنگ زمین «نه» میگفت
او ولی آهسته
با صداقت یا بُغض
عشقبازی میکرد
خانهاش را پدری ساخت که در طول حماقت گُم شد
و نفهمید چرا؟
یا چه زمانی؟
چه کسی؟
صورت تلخ و دراز پدرش را دزدید
مادرش با حسرت
قاب بیصورت شوهر را خورد
و نجابت را نیز
روی تاریخچه بیسبب این مردم
سالها قی میکرد
میتوانست که از گنجه وامانده در اعماق اتاقی که ندارد دیوار
هم شکایت بنویسد،
هم توبیخ
ولی از معرکهگیران محل میترسید
که مبادا ببرندش سر ذوق
و به اجبار رضایت بدهد فردا را
میتوانست که حق را بنویسد اما
خوردنش سخت و ملالآور بود
کاری آخر که نداشت
دائماً زمزمه میکرد
که مردی شاید
سرنوشتاش این شد
نه پدر داشت
نه مادر
نه چراغ ...
نه دختر
نه درخت
روزها منتظر آمدن باران بود
و شب از جانب آب
یا خاک
و یا حتی سنگ
با خدا نامهنگاری میکرد
مادرش نیز به فرهنگ زمین «نه» میگفت
او ولی آهسته
با صداقت یا بُغض
عشقبازی میکرد
خانهاش را پدری ساخت که در طول حماقت گُم شد
و نفهمید چرا؟
یا چه زمانی؟
چه کسی؟
صورت تلخ و دراز پدرش را دزدید
مادرش با حسرت
قاب بیصورت شوهر را خورد
و نجابت را نیز
روی تاریخچه بیسبب این مردم
سالها قی میکرد
میتوانست که از گنجه وامانده در اعماق اتاقی که ندارد دیوار
هم شکایت بنویسد،
هم توبیخ
ولی از معرکهگیران محل میترسید
که مبادا ببرندش سر ذوق
و به اجبار رضایت بدهد فردا را
میتوانست که حق را بنویسد اما
خوردنش سخت و ملالآور بود
کاری آخر که نداشت
دائماً زمزمه میکرد
که مردی شاید
سرنوشتاش این شد
نه پدر داشت
نه مادر
نه چراغ ...