غزل ناسروده


غزل ناسروده

مات رخسار اوشدم عمری غزلم ناسروده باقی ماند درغیابش به جام روکردم آبرویم به دست ساقی ماند هذیان های من هنوز بجاست باهمین لحجه ای که مسرورم از لب غنچه ای که تابم برد بوسه ای هم نکردشاعر:شریف شریفیان

مات رخسار اوشدم عمری
غزلم ناسروده باقی ماند
درغیابش به جام روکردم
آبرویم به دست ساقی ماند

هذیان های من هنوز بجاست
باهمین لحجه ای که مسرورم
از لب غنچه ای که تابم برد
بوسه ای هم نکرد مقدورم

سالها باتمام احساسم
خاک کردم لب تمنایم
خوب دید اوزروی شانه ی من
باد می برد بال وپرهایم

یک دلم بیشتر نبود امّا
پس چرابرده اوزمن صد دل
بارهاگفته ام بصد نجوا
رفتی از دست ای دِلِ غافل

بس که دراین شبان جانفرسا
خوابهای عجق وجق دیدم
ابن سیرین راهمه گشتم
بازتعبیرآن نفهمیدم

گرچه من خود شکارچی بودم
ازچه دردام اوشکار شدم
از جفای جهان وارونه
بر خرخویشتن سوارشدم

آنچه من باورش نمیکردم
عشق بود و همان اسیرم کرد
شوخ چشمی ربود هوشم را
نازنینی زناز پیرم کرد

ازهمه روزگارجان فرسا
حاصِلِ من همین غمُ درد است
آنچه ماراکُشَدهمان عشق است
حِرصَم ازروزگار نامرداست

نقشه ی عشق را نفهمیدم
دشمنم دوست، دوست شد دشمن
در میان تمامِ دشمن و دوست
کسی آگه نگشت ازدِلِ من

ای پری چهره عاقبت روزی
تاب زلفت به دست می آرم
گرچه یک باغبان پیرم من
برلبان توبوسه میکارم

یوسف از لطف دل زلیخا را
پیر کرد وشبی جوانش کرد
گرچه اوعاشقِ زمینی بود
ماه زیبای آسمانش کرد

نَه کم ازیوسفی شبی من را
بغلم کن دمی جوانم کن
اول از مهر خود بنوشانم
خواستی بعد قصد جانم کن

دوستان درد عاشقی سخت است
زیر بار غَمُ ستم نروید
تا کَمُ کیف را نفهمیدید
زیر هر بیرق وعَلَم نروید

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


دانلود آهنگ سلام فرمانده 3 ابوذر روحی